۰
سه شنبه ۱ دی ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۱۳
نقد فرانک آرتا بر فیلم مستند «فصل هرس » ساخته لقمان خالدی

فصل درو

فیلم « فصل هرس » به کارگردانی لقمان خالدی جدای از این که به مثابه ی «سندی ارزشمند» در انسان شناسی تصویری قابل ارجاع است ، ساختار روایی آن واجد ارزش هایی است که آن را از مستندی صرفا گزارشی فراتر برده است.
فصل درو
داستان فیلم درباره ی فردی است به نام «قاسم تک دهقان» در روستایی دورافتاده که ادعا می‌کند داروی سرطان را کشف کرده و به دنبال ثبت آن است. اما به دلیل آزارها  و بی عدالتی هایی که درمسیر ثبت  قانونی این اکتشاف متحمل شده ، دیگر نمی تواند  به کسی اعتماد کند. تک دهقان بعد از گذشت یازده سال در عین اعتماد نداشتن به افراد و اجتماع اطراف خود ، همچنان تلاش می کند تا به موفقیت برسد.
«فصل هرس» به یمن کارگردانی و البته تدوین هوشمندانه فیلمساز جوان بیش از این که بخواهد از طریق شخصیتِ  فیلم  ، جامعه نامتعادل را مورد واکاوی قرار بدهد و به سمت اثری جامعه شناختی گرایش پیدا کند ، هوشمندانه  روی شخصیت قاسم تک دهقان متمرکز شده و در این مسیر هر اتفاق و حتی نکته ای به تعمیق این شخصیت کمک می کند ، تا جایی که  به «مستند  پرتره » ی جذابی تبدیل می شود. البته در تعریف مرسوم  پرتره نگاری ، مخاطب با شخصیت محوری آشنایی نسبی دارد. اما اطلاعات تماشاگر درباره سوژه اصلی این فیلم در حد خلاصه داستانی  دو جمله ای است. در حالی که  در فیلم هایی با حضور چهره های شناخته شده ملی و بین المللی هنری ، سیاسی ،  اجتماعی  و ... معمولا  تماشاگر شناخت اولیه ای از آن ها دارد و فقط  برای کنجکاوی بیشتر به تماشای زندگینامه شان می نشیند تا اطلاعات اش و حتی  نگاه اش به او کامل تر شود و یا تغییر کند. در «فصل هرس» تماشاگر هیچ شناختی از «شخص» قاسم  تک دهقان ندارد و فقط «شخصیت» او مشخص شده که به دنبال ثبت داروی کشف کرده سرطان است. فیلمساز به مرور هم «شخص» و هم  «شخصیت»  او را به تصویر می کشد و در نهایت تماشاگر متوجه می شود که این آدم واجد چه خصوصیات منحصر به فرد و حتی پیچیده ای است. به عبارت دقیق تر  غیر از روایت زندگی و دردسرهای پیش روی تک دهقان ، «پرتره ای» ساخته می شود که  قبل  از آن در دنیای واقعی برای مردم قابل شناخت وحتی اهمیت  نبود . نکته مهم فیلم  این است که روحیات جستجوگر شخصیت در فیلم  نمود  پیدا می کند.  در ابتدای فیلم شاهد هستیم که مرد مشغول باغداری و هرس کردن درختان است ؛ رفتاری که در ادامه فیلم هم می بینم که در مسیر رسیدن به هدف اش مشغول زدودن نگاه های غیر انسانی آدم های اطراف اش است.
فیلم که  از وسط شروع می شود ، به مرور از یکسو همسر و فرزندان مرد را معرفی می کند و از سوی دیگر روی نحوه برخورد کارمندان و مسئولان ادارات دولتی با موضوع کشف دارو  متمرکز می شود. هر چه به جلو گام برمی داریم از طریق اندازه نماها تنهایی مردی هویدا و عریان می شود. آن جا که در خلوت گریه می کند و فقط ناگفته های خود را می تواند مقابل دوربین بگوید و خانواده اش در جریان آن نیستند. درواقع دوربین به تنها پناهگاه او تبدیل می شود. اما با وجود راحت بودن نسبی  اش مقابل دوربین ، از طریق  نورپردازی فضای رازآلودی ترسیم می شود و گواه این است که هنوز حرف های نگفته زیاد دارد! ضمن این که «راز آمیز» بودن فرمول اکتشاف سرطان به آن اضافه و در تار و پود ساختار فیلم هم تنیده می شود. یعنی با این که متوجه می شویم که مرد همچنان نسبت به اجتماع بی اعتماد است ، اما حرف هایی را بیان کرده. درعین این که مردی خوب و دوستدار خانواده اش است ، اما نمی تواند بیش از این سخن بگوید و راز اصلی مرد فیلم  همچنان تا انتها سر به مهر باقی می ماند. ضمن این که با وجود سمپاتی زاویه نگاه فیلمساز به مرد ، در صحنه ای از فیلم از او فاصله می گیرد و می پرسد که شاید کشف داروی سرطان توهمی بیش نباشد! هنگام  پاسخ دادن مرد را در مدیوم شات می بینم که با لحظه ای سکوت با اعتماد به نفس رو به دوربین ،  پرسش کننده را به گذشت زمان دعوت می کند . زورآزمایی و  مصاف مرد با جامعه علی رغم شکست های پی درپی اش ،  یادآور مستند های کلاسیک تاریخ سینماست. در پایان این مستند شاید ناامید کننده به نظر برسد که آیا بالاخره میان این اجتماع بی رحم ، صدای قاسم تک دهقان شنیده می شود و او به هدف اش می رسد؟! اما در پس این سوال ، تنها فردی که در ذهن تماشاگر باقی می ماند کسی نیست جز قاسم تک دهقان!
 
 
کد مطلب: 1621
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *