۰
جمعه ۲۷ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱۸:۱۱
نقد محمد تقی فهیم بر فیلم مستند «چشم جنگ» ساخته مشترک یوسف حاتمی کیا و مهدی برجیان

سعید هنوزم می تونه بترکونه !!؟

سعید صادقی ، عکاس نام آشنای جنگ در تکاپوی برپایی نمایشگاهی از عکس آدم هایی است که بیش از دو دهه قبل در هنگامه جنگ و حاشیه های آن گرفته است ، عکس هایی که امروز در آغوش همان آدم ها و خانواده های شان ثبت شده است و ...
سعید هنوزم می تونه بترکونه !!؟
همین ابتدا : چشم جنگ ، مستند خوبی است . کسی از دیدنش پشیمان نمی شود . از این بیشتر ، حتی با اندکی نارضایتی از سالن خارج نمی شود . پس آنچه در ادامه می آید را نباید تعبیر به ضعیف بودن فیلم کنید، بلکه نوشتن بیش از این به انتظارها و سقف امروزین مستند سازی جهان و خروجی های خلاقانه آثار مربوط می شود. واقعیت قضیه این است که اگر بخواهیم موشکافانه و ریزبینانه و براساس آنچه باید باشد جلو برویم ، حالا حرف هایی درباره ی کار حاتمی کیای پسر و همکارش ، صدق می کند که نمی شود به راحتی از کنار آنها عبور کرد ، به ویژه که هم «یوسف» و هم «مهدی» کم تجربه نیستند و به علاوه ی اجرا ، در رویکرد های پژوهشی هم ، تحصیل کرده و دارای  تجارب قابل توجهی هستند تا آنجا که «حاتمی کیا»ی بزرگ ، پای کار آمده و تهیه ی اثر را بر عهده گرفته است . پس بپردازیم به آنچه انتظار داشتیم و آنچه باید می بود.
سعید صادقی ، عکاس نام آشنای جنگ در تکاپوی برپایی نمایشگاهی از عکس آدم هایی است که بیش از دو دهه قبل در هنگامه جنگ و حاشیه های آن گرفته است ، عکس هایی که  امروز در آغوش همان آدم ها و خانواده های شان ثبت شده است و ...
پس از نوای کربلا کربلا ... وتک فریم هایی موثر از جنگ ، هیبتی را از پشت می بینیم که در بک گراند ، قاب هایی خیلی بزرگ تر از او خودنمایی می کنند . حالا  در خلوتی نمایشگاه با «سعید»ی روبرو هستیم که نسبت به چاپ عکس هایش معترض است و نام بردن از عکاسان معروفی مانند کاوه گلستان ، بهمن جلالی و یا حتی صمدیان ، جایگاه آنان را در دقت چاپگران لابراتوارها می داند و ... به یک سال پیش می رویم . حالا سعید شسته و رفته و تیغ انداخته و مرتب ، با قاب های بزرگ زیر بغل ، در جستجوی آدم های گذشته اش ، چهار گوشه کشور را ، از ورامین تا زابل ، از نظرآباد تا خرمشهر و بندرعباس و ... طی طریق می کند .
حتی اگر فیلم را ندیده باشید با خواندن چند خط بالا می پندارید که با پرتره سعید صادقی روبرو خواهید شد. ولی نه ! اساسا پرتره ای در کار نیست. شاید مشکل فیلم از همین ناحیه باشد. یعنی فیلم در گونه ای تثبیت شده طراحی و اجرا نشده است. نمی فهمیم که قرار است فیلمی درباره یک رویداد هنری – تجسمی  و مشکلاتش ببینیم یا اثری در گونه جستجو و اجتماعی با رویکرد قوم نگارانه و مردم شناسانه ؟ اما انتظار ،  پرسش اول است. سعید صادقی شهیرتر از خیلی ها است. شاید به تکنیکالی مثلا «فرنود» نباشد ولی مطرح تر از اوست ، یا چرا کسی مانند «بهرام محمدی فر» در سایه تر است (کما اینکه در همین فیلم معترض است)و ... اینها را نمی فهمیم . اساسا بیشتر از حتی فعالان عرصه هنر و سینما و دانشجویان مربوطه ، که حتی مردم عادی بسیاری ، صادقی را می شناسند و حالا دراین فیلم انتظار دارند که دوربین به درون و حاشیه و زندگی سعید ، چنان نزدیک شود که مخاطب بیشتر از اطلاعات خودش در باره هنرمند محبوبش بداند ولی این اتفاق نمی افتد. صحبت های بزرگانی مانند کلاری ، فریدونی ، خرازی ، قاسم خان و ... هم کمکی به شناختن کنه وجودی «صادقی جذاب» نمی کند. حتی شعار فیلم که سعید با روحی سرگردان بدنبال انسانیت است هم محقق نمی شود چون شاهدیم که سعید در جستجوی یافتن سوژه های قدیمی اش ، بازهم محموعه ی دیگری را تدارک می بیند و لذا تناقض بیرون می زند و مخاطب از خود می پرسد سعید کیست و چه می خواهد ؟ دنیا ؟ یا راه شهیدان ؟ کمک سعید در یاری به یکی از سوژه هایش که مشکل قانونی شخم زمین دارد هم کمکی به مسئله نمی کند. شاید مشکل از طراحی و یا خدای ناکرده در عدم همکاری سعید با گروه باشد که چنین به نظر نمی رسد ، چون سعید خوب دوربین را همراهی می کند.
انصاف نیست که بخواهیم به مقایسه «چشم جنگ» با فیلم های پخش شده از سیمای خودمان ، مثلا «دنیا در جنگ» یا حتی «چشم های سوزان» و ... بپردازیم ، ولی انتظار یک مستند خلاقانه هم زیاد نیست ، مستندی که با دیدنش وقوف یابیم که بله این کار یک چیزی اضافه تر داشت که نامش خلاقیت بود، این انتظار زیادی نیست ، هست ؟
با این حال از منظر محتوایی با لحظات تاثیر گذاری مواجه ایم . پیرمردی که عکاس را زیارت می کند و نوجوانانی که علی رغم وجود دکتر و مهندس در میانشان ، برخی در پیرانه سری هنوز از حداقل امکانات محرومند تا آنجا که یکی شان می گوید : «کاش همان موقع می مردم تا حالا جلو زن و بچه ام سرافکنده نبودم» . و از حق نگذریم ، فیلمساز در ساختاری هوشمندانه و با اجرایی فرمیک ، خوب نشان می دهد که سعید صادقی به رغم اینکه می گوید : «دیگه نمی تونم پلاستیکارو بترکونم» ولی از سوژه های قدیمی اش چنان نمایشگاه تازه و با طراوتی برپا می کند که نشان می دهد ، اگر فرصت پیدا کند ، به قول امروزی ها و کلمه خودش در فیلم ، هنوزم می تواند«بترکونه» !! 
عضو انجمن منتقدان و نویسندگان خانه سینما

 
 
 
 
کد مطلب: 1499
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *