۰
سه شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱۷:۵۵
نقدی بر فیلم مستند «رویاهای دم صبح» ساخته مهرداد اسکویی به قلم پویا نبی

خالق لحظات درخشان

«رویاهای دم صبح» را می توان ادامه منطقی فیلمساز در مستند ستایش شده دیگرش یعنی «روزهای بی تقویم» ( 1389) دانست
خالق لحظات درخشان
واکنش نخستی که می توان به واپسین اثر مهرداد اسکویی یعنی «رویاهای دم صبح» داشت تحسین و البته ستایش از این میزان مسئولیت پذیری در قبال قشری از جامعه ای ایران است که کمتر در سینمای مستند و داستانی ایران محلی از هویت داشته اند. «رویاهای دم صبح» را می توان ادامه منطقی فیلمساز در مستند ستایش شده دیگرش یعنی «روزهای بی تقویم» ( 1389) دانست اما بی تردید بیان سینمایی و برخورد با واقعه در فیلم متاخر بسیار تاثیر گذارتر و پخته تر از اثر نام برده است. رویاهای دم صبح با فوکوس روی زندگی چند دختر بزهکار نوجوان در کانون اصلاح و تربیت و دنبال کردن زندگی آنان  در انتها به شناخت جامعه شناسانه ای می رسد که فراتر از  روایت چند داستانک جذاب عمل می کند. نکته ستایش آمیز در مستند اخیر اسکویی داستان پردازی درست در حیطه مستند است که ما کمتر در آثار مستند سینمای ایران شاهد آن هستیم، فیلمساز با محوریت غزل ، معصومه ، سمیه ، هیچکس و خاطره عملا به داستانگویی می پردازد که علی رغم وجه رئالیستی دارای جذابیت های پنهان و درام کافی برای جذب مخاطب است. «رویاهای دم صبح» پر از لحظات درخشانی است که فیلمساز با مهارت کامل توانسته آنها را خلق کند، چگونه می توان سکانس اعتراف غزل به حاملگی آن هم در سن پانزده سالگی را فراموش کرد؟ چگونه می توان از اعتراف سمیه به قتل پدرش و این میزان تنفری که این فرد به پدر و جامعه خود دارد چشم پوشی کرد؟ چگونه می توان از این مستند حرف زد و از سکانس به دنیا آمدن نوزاد در کانون اصلاح و تربیت چیزی نگفت؟ چگونه می توان از سکانس مصاحبه شوخی و جدی معصومه و هیچکس در غذا خوری کانون حرفی نزد. فصل هایی که فیلمساز با تسلط و مهارت وصف ناشدنی به این کاراکترهای پیچیده نزدیک می شود و آنها را مجاب به بازگویی حقایقی در مورد زندگی شان می کند، کاری که شاید حتی از عهده مسئولین کانون اصلاح و تربیت هم خارج است.
همانطور که در ابتدای مطلب اشاره کردم فیلم سوای تمام ارزش هایی که می توان برای یک اثر مستند قائل شد دارای ویژگی های منحصر به فردی در حیطه درام پردازی است. فیلمساز با هوشمندی تمام فیلم را با یک فصل دسته جمعی در حیاط کانون اصلاح و تربیت آغاز می کند که جمعی از دختران در حال برف بازی و خواندن سرودهای دسته جمعی هستند و ما در مواجهه نخست تصور می کنیم قرار است بیانی سرخوشانه از یک محل تاریک را ببینیم اما دیری نمی گذرد که فیلمساز به آن سوی میله های کانون اصلاح و تربیت می رود و با روح عریان و واقعی تک به تک این کاراکترها آشنا می شویم. حتی در جایی از فیلم کاراکتر هیچکس خطاب به فیلمساز هشدار می دهد که این شخصیت شوخ و خنده رویی که از من دیدی آن شخصیت واقعی خودم نیست و تمام این لبخندها حکم ماسکی را دارد که بتوانم از واقعیت های موجود زندگی ام که به آنها محکوم شدم فرار کنم . امید ادیب پرور با شناخت درستی از ریتم چنان انسجام تدوینی به کار بخشیده که تقریبا می توان گفت لحظه ای در فیلم اضافه نیست ( البته ای کاش فصل عروسک بازی دختران در خوابگاه اندکی کوتاه تر می شد) کات ها درست و به موقع نشان از تسلط تدوینگر این مستند در کمک به خلق لحظاتی است که فیلمساز در نظر داشته است.
در پایان تنها  انتقادی که می توان به «رویاهای دم صبح» وارد دانست شیوه پایان بندی این قصه تلخ است، فیلم با آغاز سال نو و شادمانی اهالی کانون اصلاح و تربیت به پایان می رسد که اگر چه شکل دایره وار روایت کمک می کند و قرینه سکانس آغازین فیلم محسوب می شود اما به ظن نگارنده پایان بندی محافظه کارانه ای است که صرفا می توان برای نمایش در داخل ایران آن را تلقی کرد. اگر چه که این پایان بندی سوای تمام محافظه کاری های موجودش اساسا یک پایان بندی کلیشه ای و دم دستی است، درست سال گذشته در همین جشنواره مستند حقیقت فیلمی حضور داشت به نام «جایی برای زندگی» که دقیقا به همین شیوه به پایان می رسید. شاید وقتی با چنین مستند درجه یک و تاثیر گذاری از یک فیلمساز با سابقه و خلاق رو به رو هستیم انتظار داریم همانطور که در یک ساعت و ربع قبل ما را میخکوب روایت تلخ اما تاثیر گذارش کرده یک پایان بندی غافلگیر کننده خارج از کلیشه های مرسوم برایمان به ارمغان بیاورد. فیلم های از جنس «رویاهای دم صبح» مصداق بارز سینمای اجتماعی ایران است که اتفاقا با محدودیت های ایجاد شده توسط نهاد های گوناگون به کنار رفتند و این روزها فیلم های سینمایی و بعضا مستندی به عنوان سینمای اجتماعی می بینید که هیچ سنخیتی با آنچه در اطرافمان درجریان است ندارند و صرفا یک تلقی غلط و البته روشنفکرانه از دردهای جامعه ایران است.
عضو انجمن منتقدان و نویسندگان خانه سینما
 
کد مطلب: 1493
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *