۰
سه شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱۷:۲۹
نقد رضا صدیق بر فیلم مستند «نام و نشان» ساخته مهدی جعفری

روایتی از استخوان های بی پلاک

بیش از سه دهه است که از جنگ گذشته اما تاثیرات جنگ باقی است، تاثیراتی که می توان آن را از خطوط چروکیده چهره مادران و پدران شهیدان گمنام بازخواند و دید.
روایتی از استخوان های بی پلاک
. پدران و مادرانی که با هر کاروان شهیدان تفحص شده چشمانشان در جستجوی فرزندشان دودو می زند و قلبشان تند تند... آخرین نشان عیانش نیز تشییع پرشکوه پیکر 175 شهید غواص بود و استقبال بی نظیر جامعه ای که در ظاهر - و نه در قلب، از آن نشانه های بنیادین فاصله گرفته است.
«غمگینم، چونان پیرزنی که آخرین سربازی که از جنگ بر می گردد، پسرش نیست*» و مستند «نام و نشان» روایتی ست بر این غم. روایتی که در پیوند با علم ژنتیک به سراغ چشمان منتظر خانواده شهدای گمنام رفته است. انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس تهیه کننده «نام و نشان» است و از همین روی نیز پنجره تماشا به تبعات جنگ از زاویه ای آشنا به تصویر کشیده شده است؛ همان زاویه ای که در مستندهای دفاع مقدس و روایت فتح از دریچه های گوناگون تا به امروز به تصویر درآمده است. وجه تمایز این مستند اما به نسبت دیگر آثار تولید شده در این حیطه، تاکیدش بر علم است و روایت دکتر محمود تولایی رئیس مرکز ژنتیک نور؛ یعنی راوی آن چیزی که به شناسایی ملکولی شهدای گمنام شناخته می شود.
«نام و نشان» با نریشنی که مصطفی زمانی بازیگر سینما قرائت کرده، روایتی اخباری و آماری ارائه می دهد از تعداد شهیدان و مفقودان و با اشاره ای به نحوه شناسایی شهیدان در سال های جنگ و پس از آن است که آغاز می شود. نحوه شناسایی که در ابتدا تنها عکس بوده و پلاک و امروز طبق گفته دکتر تولایی به آزمایش های ژنتیکی رسیده و تطبیق دی ان ای ها. در این بخش دکتر تولایی به توضیح کامل شکل گیری این علم با شناسایی شهیدان می پردازد. علمی که در غرب پس از حادثه یازده سپتامبر شکل شناسایی ژنتیکی به خود گرفته است و غرب از ارائه این علم به ایران برای شناسایی شهیدان هشت سال دفاع مقدس طبق گفته تولایی طفره رفت. از همین رو نیز تولایی و گروه اش خود دست به کار می شوند و این بخش از مستند نیز به این تکاپو می پردازد؛ یعنی به نسخه برداری استخوان شهیدان، نحوه رسیدن به دی ان ای های شان و طریقه تطبیق آن با دی ان ای پدرها و مادرها. در خلال همین معرفی و تشریح نیز مستند «نام و نشان» خانواده دو شهید که فرزندان شان رفیق بوده اند و به شهادت رسیده اند را روایت می کند؛ بخش دیگر این مستند ثمره تلاش های دکتر تولایی و تیم اش را در روایت حال این دو خانواده نشان می دهد. این بخش از مستند با تاکید بر حال مادر و پدر چشم انتظار، بر اهمیت تحقیق و پژوهش کار شناسایی ملکولی بر شهیدان گمنام تاکید می کند. دکتر تولایی اما در این مستند از حمایت نشدن آن توسط بنیاد شهید و دیگر سازمان های ذیربط شکایت می کند و خبر می دهد که به ثمر رسیدن این طرح و پروژه در ایران و با یک بیستم هزینه مرسوم آن در دنیای پیشرفته، نیاز به حمایت دارد.
بخش بندی هایی که ساختار «نام و نشان» را تشکیل داده علی رغم اینکه در روایت و فرم اتفاق خاصی را تجربه نمی کند اما فکر شده و پی ریزی شده است. بخش هایی که به روایت این مستند خط می دهد و آن را به انجام می رساند.
پس از این شکایت تولایی است که دوربینِ «نام و نشان» او و تیم اش را در معراج شهدا و در کنار استخوان کاروان 175 شهیدان غواص که همین چند ماه قبل تشییع شدند نشان می دهد. تولایی و تیم اش از استخوان های مبارک شهیدان گمنام غواص نمونه برداری می کنند تا آن را در آزمایشگاه شناسایی ملکولی بازشناسند و مادر منتظری را به آرامش برسانند.
سوای تاکید «نام و نشان» بر پیوند علم ژنتیک و شناسایی شهدا، پیشرفت اش در ایران و شکایت دکتر تولایی مسئول این تیم از حمایت نشدن، آن چه بیش از هرچیز در این مستند جلوه می کند چشمان مادرانی است که خبر شناسایی فرزندشان را می شنوند. کلام شان و واکنش شان به این خبر است و سبک و رها شدن شان از غمی که سالیان سال بر دوش کشیده اند. آونگی که در سر تاب می خورد و صدا می دهد و یادآور آن اتفاقی است که هر چه سالیان از آن می گذرد، تاثیرات اش را بیشتر نشان می دهد؛ مادر شهید پس از شناسایی فرزندش می گوید: «دیگر از امشب اگر کسی در بزند، با عجله نمی روم تا در را باز کنم» و تا منتظر نبوده باشی، از کجا همین کلمات ساده و بی آلایش را می توانی فهم کنی؟
* شعری از مایاکوفسکی
عضو انجمن منتقدان و نویسندگان خانه سینما
 
کد مطلب: 1489
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *