اهمیتی که در هزاره سوم با ترویج و گسترش نهادهای دولتی و مردمنهاد با هدف حفاظت از محیط زیست و گونههای جانوری نادر ساکن در آن تجلی آشکار و بارزی یافته است. از اینرو، جغرافیای بومی ایران از منظر اکولوژی و با در نظر گرفتن گستردگی اراضی حفاظت شده، لزوم بهکارگیری راهکارهای حمایتی و حفاظتی از حیات وحش در مقابل خطر شکار غیرقانونی را بهطور کامل توجیه میکند. اما در این میان عدم برنامهریزی آگاهانه و در نظر نگرفتن زوایای پنهان و آشکار ضعف و قوت این گونه بافتهای سازمانی که بنابر شرح وظایفشان، ناگزیر محیطبان و شخص متخلف را در رودرویی مستقیم با یکدیگر قرار میدهند مصائبی را موجب میشود. « قربانی» با تمرکز بر پیامدهای تلخ این رودررویی و فقدان راهکارهای قانونی سعی در واکاوی مضمونی دارد که دامنه مشکلات ناشی از آن تنها محدود به شخص نیست و چندین خانواده را در کانون ناآرامی و تنش می نشاند.
بنابر اطلاعاتی که فیلمساز در اختیار مخاطب خود میگذارد محیطبان به عنوان ضابط قضایی اجازه حمل اسلحه و استفاده از آن را داراست و از سوی دیگر ، شکارچیانی که به طور غیر مجاز وارد محدودههای حفاظت شده می شوند نیز از این امکان به شیوه غیر قانونی استفاده می کنند. اطلاعاتی که فیلم به صورت نوشتار پیش از صحنه افتتاحیه در اختیار مخاطب قرار می دهد بیش از آن که آگاهی بخش باشد تاسفآور و پرسش برانگیز است: «استاندارد جهانی برای هر محیطبان حفاظت از یک هزار هکتار است در صورتیکه در ایران حفاظت از هر شش هزار هکتار بر عهده یک محیطبان است!.»
مقدمه و نماهای آغازین اثر شروع مناسبی را رقم می زند و مخاطب را در جریان مضمون محوری خود قرار میدهد: آوازی محلی که بر اهمیت اسلحه در پیشینه تاریخی مردمان بومی تاکید می کند با صحنههایی همراه شده که بهطور موازی مهیا شدن ظاهری شکارچی و محیطبان را با ساز و برگ خود پیش از آغاز تقابل نشان میدهد. پس از این مقدمه، دوربین بیدرنگ وارد محاکم رسمی شده و نتیجه این تقابل را در قالب پروندههای قضایی پی میگیرد .فیلمساز برای طرح مساله و نقل روایت لحنی گزارشی و مصاحبه محور را برگزیده و با نشاندن دوربین راوی-ناظر در پیش روی متولیان امر و نیز در میانه نزاع قضایی اولیای دم و خانواده و شخص متهم به قتل، بهطور موازی به واگویی حوادث تلخی میپردازد که در یکی محیطبان در جایگاه متهم است و در دیگری شکارچی؛ فیلمساز با هوشمندی هر دو طیف درگیر را در کانون نگاه اثرش نشانده تا مخاطب را در دستیابی به شناختی کامل و قضاوتی سنجیده یاری کند. لحنی که در روایت مستند غالب است بیشتر در دفاع از محیطبان به چشم میآید هرچند سعی شده تا از مجرای گفتگو با خانواده شکارچیان مقتول از مشکلات زمینهساز جرم نیز صحبت شود. مواردی چون بحران کار، سختی تامین و گذران معیشت و همچنین فرهنگی که استفاده از طبیعت و شکار حیوانات برای گذران زندگی را هنوز موجه و مجاز می داند.
بافت مردمشناسی محدود و بومی مناطق مورد بحث و در هم تنیده بودن پیوندهای میان چندین خانواده و تبار که در یکی چنین نزاعهایی دفاع از فرد مقتول خاندان را وظیفه جمعی خود می دانند وجه دیگری از این مصائب است که اشاره کوتاه و گذرایی به آن شده است.برای نمونه ، برادر مقتول (شکارچی)که با نیتی انسانی و متاثر از باورهای مذهبی از حق خود برای قصاص محکوم به قتل گذشته است از بازتاب تصمیم خود در میان خویشان اش می گوید و اینکه مورد عتاب و سرزنش جدی قرار گرفته است.
در میانه پرداختن به فرجام قربانیان دو سوی این جریان، صحنه هایی نیز وجود دارد که به طور مستقیم و با استفاده از دوربین روی دست به ثبت لحظات تقابل محیطبانان با شکارچیان و دستگیری مجرمان می پردازد. این صحنهها گرچه مرتبط با مضمون هستند اما در جای مناسبی به کار گرفته نشدهاند و روند پیگیری مخاطب را منقطع میسازند. صحنههایی که با قرار گرفتن در بخش ابتدایی اثر می توانست در قالب نمای معرف ، علاوه بر توصیف فضا و موضوع شروعی جذابتر را رقم بزند.
نقطه عطف اثر تاکید بر رویکردی انسانی وگذشت خانواده مقتول (شکارچی) از اجرای حکم اعدام محیطبانی است که ناخواسته و شاید ناگزیر و بر حسب وظیفه ، متخلف را هدف گلوله قرار داده است .اشاره مرجع ذیصلاح قضایی به عدم وجود مجوزهای لازم برای احراز رسمیت و صلاحیت کاری محیطبان بخش مهم دیگری است که از چشم دوربین دور نمانده است و تاکیدی است بر نادیده گرفتن ابتداییترین ملزومات شغلی پر مخاطره و این واقعیت که در صورت عدم گذشت خانواده مقتول ، محیطبان مفری برای گریز از حکم قصاص نمییافت. ضرورت بازنگری در راهکارهای قانونی و نحوه ساماندهی به مشکلات جاری در مناطق حفاظتشده آشکارترین دغدغه فیلمساز است و زنگ خطری است برای مواجهه با موقعیتی که هر لحظه انتظار قربانی دیگری را میکشد. پرداخت مستندگونه معضلی که فیلمساز چشم دوربین خود را به روی آن گشوده است پایانی تاثرانگیز دارد: میزانسن اختتامیه ، با همراهی آوازی محلی -که در ابتدای فیلم هم به کار گرفته شده بود- همانطور که خانواده قربانیان (شکارچیان و محیطبانان) را بر سر مزار عزیزان شان نشان می دهد به نوعی هر دو سوی این درگیری را فارغ از جایگاه مجرم و مامور با نگاهی انسانی در شرایط مشابهی قرار می دهد. هر دو طرف قربانی ناکارآمدی قوانین ، عدم وجود برنامهریزی ، سهلانگاری ، وجود مجاری دستیابی به اسلحه غیرمجاز ، فقدان ساختارهای اشتغال زایی و روی آوردن افراد به مشاغل غیر قانونی هستند. مسائلی که به راحتی خانوادهای را داغدار و فرزندی را از نعمت وجود پدر محروم می کند. نوشتار پایانی اثر همان طور که از رهایی چندین محیطبان از مجازات قصاص حکایت دارد، از سرنوشت نامعلوم محیطبانانی حرف می زند که زمانی مسوولیت حفاظت از حیات وحش را عهده دار بودند و اکنون، چندین سال است چشم به راه حکم ادامه حیات یا مرگ خود هستند.
عضو انجمن منتقدان و نویسندگان خانه سینما