در موارد بسیاری اطلاعات ارائه شده بصری نیستند و این هوشمندی فیلمساز در انتخاب تصاویر است که میتواند در نهایت یک اثر مستند را «نجات» دهد. این اصولاً نکتة مهمی در آثار مستند محسوب میشود که باید از صدای راوی استفاده کرد. حتی مستند ساز بزرگی مانند فلاهرتی در «داستان آران» نیز به صدای راوی پناه میبرد که کارکردی شبیه به گفتار متن در مستند دارد. استفاده از گفتار متن تا حد زیادی به ساختار یک مستند یاری میرساند. از آن جا که تصاویر به تنهایی نمیتوانند مثلاً از آمار سخن بگویند، لازم است که از صدای انسانی استفاده کرد. صدایی که از بیرون جهان اثر به درونش راه پیدا میکند. مهمترین پرسش این است که گفتار متن آیا در فیلمی مانند «ساحل» یک جزء لازم از فیلم را تشکیل میدهد یا نه؟ این را از نظر دور نداریم که در «ساحل» تلقی فیلمساز از گفتار متن، چیزی ورای اطلاع رسانی بوده و مبنا بر شاعرانگی گفتار نیز بوده است.
در لحظاتی که اندک نیز نیستند، ادهم طالب پور که صدای خوبی هم دارد (منهای تلفظ غلیظ واژههایی که قاف دارند) با لحنی شاعرانه مثلاً از شخصیت بزرگ دریا سخن میگوید. لحن شاعرانه در یک اثر مستند زمانی جلوه خواهد کرد که یکدستی فیلم را بر هم نزند. در حالی که در «ساحل» بنا بر این بوده که اطلاعات ریز و درشتی در اختیار تماشاگر قرار بگیرد. شاید در چنین موقعیتی نیازی به شاعرانگی حس نشود و چه بسا یکدستی کار را بر هم بزند. تقریباً در شش یا هفت دقیقة ابتدایی فیلم به دلیل استفاده از همان لحن شاعرانه و استفاده از تصاویر مکرر دریا ما نمیدانیم ماجرای فیلم از چه قرار است. توجه کنید به این مونولوگ از دقیقة چهارم فیلم: «این جا عالم بزرگ و بی پایان دنیای کوچک ماسه ها است...غوغای مدهوش کنندة حیات» به این ترتیب میتوان گفت که این امکان وجود دارد که فیلم با تدوینی مجدد، میتواند کوتاهتر بشود. فیلم واجد نکته های مونتاژی نیز هست. توجه کنیم به سکانسی که راوی از وفور دو کفهایها در دریا سخن میگوید و دستی وارد آب شده و ماسه را به هم میریزد و ولی دو کفهای یافت نمیشود؛ در این جا با برش به نمای درشت همان دست، میبینیم که یک دو کفهای در دست مشاهده میشود. به عبارت دیگر مونتاژ به پیدا شدن دو کفهای کمک کرده است!
به نظر میرسد سکانسهایی مانند تور گذاشتن آن پدر و پسر برای صید ماهی میتوانند از فیلم حذف شوند بی آن که به ساختار آن آسیبی برسد. فیلم درمواردی موفق شده تا به طور تدریجی از یک داستان عبور کرده و به داستان دیگری برسد. مثلاً نگاه کنیم به جزر و مد و سپس پرداختن به خاکها و رویش گیاهان که به شکل مناسبی در هم تنیده شدهاند. در نگاهی کلی به نظر میرسد که سازندة فیلم بیش از هر امر دیگری به آثار مستند خارجی گوشه چشمی داشته است.
استفاده از انیمیشن در پرداختن به جهان ماسه یکی از مواردی است که البته میتواند فیلم را متفاوت از آب در بیاورد اما چون در موارد دیگر کارکردی ندارد، در بافت فیلم تحمیلی به نظر میرسد. نگاه کنید به حرکت رو به جلو و سریع دوربین تا این که وارد جهان انیمیشنی ماسهها میشویم. چنین اتفاقی در انتهای فیلم نیز رخ میدهد اما این بار حرکت دوربین معکوس است و با استفاده از انیمیشن کره زمین در دور دست دور میشود. عدم یکدستی در این موارد باعث انقطاع توجه تماشاگر از یک اثر مستند خواهد شد. اثر مستند بیش از هر چیز دیگری به این امر توجه دارد تا حتی الامکان بدون دخالت فیلمساز ماجرایش را روایت کند. توجه تام و تمام در سینمای مستند به سوژه است. درمواردی حتی صدای راوی میتواند با ذهنیت تماشاگر تصادم کند. به نوعی شتابزدگی در ساخت فیلم راه یافته که در بخش انیمیشن این بیشتر به چشم میآید. با این همه میتوان به این نیز اشاره کرد که در طول فیلم شاهد حرکتهای دوربین با استفاده از کرین و یا حرکت افقی همراه با امواج هستیم که به زیبایی تصاویر فیلم افزودهاند. به نظر میرسد فیلم «ساحل» ، این چنین دور اما نزدیک به ساحل در حرکت بوده است.