محمد مقدم کارگردان مستندهایی چون «ریشهها» و «تا انتهای تیره بهار» از جمله فيلمسازان نامدار دو دهه اخير سينماي فرهنگي ما است که جشنواره
سینما حقیقت را فراتر از کارکردی که برای آن تعریف شده ارزیابی میکند و میگوید:«تا قبل از برگزاری اولین دوره جشنواره
سینما حقیقت فقدان چنین جشنوارهای کاملا حس میشد و امروز میتوان ادعا کرد
سینما حقیقت جای خیلی چیزهای دیگر را هم پر کرده است. اگر انتظاراتمان را بر اساس ظرفیتها و توانی که این جشنواره در دو دوره گذشته از خود نشان داده است تنظیم کنیم متوجه میشویم که
سینما حقیقت کارنامه نسبتا قابل قبولی را از خود به جا گذاشته است.»
مقدم تاکید دارد که تنها نظر خود را بیان کرده و شاید دیگرانی به اندازه او جشنواره
سینما حقیقت را جدی نگیرند.
«باز هم تاکید میکنم این رضایت با سنجش ظرفیتها و توان موجود حاصل شده است. من از رضایت صد در صدی حرف نزدم و در ضمن نمیتوانم از طرف بقیه مستندسازها و کسانی که به نوعی با این جشنواره مرتبط هستند نظر بدهم. من فقط میتوانم از جانب خودم حرف بزنم.» ازاو میخواهیم مهمترین و اساسیترین کارکرد جشنواره
سینما حقیقت را در چند جمله توضیح دهد. جواب میدهد:«مهمترین کار
سینما حقیقت فارغ از رقابتی که در جشنواره جریان دارد، ایجاد فضا برای دیده شدن آثاری است که تا قبل از این جشنواره مجال عرض اندام نداشتند. خب در کنار همه اینها اتفاقاتی هم در کنار جشنواره رخ میدهد که انگیزه لازم را به مستندسازان برای سالهای بعد و حضور در رقابت مجدد تزریق میکند. همین تکاپو و ایجاد روحیه در جوانان مستندساز را اگر تنها نقطه قوت این جشنواره بدانیم، باز هم میتوانیم ادعا کنیم
سینما حقیقت به رسالت خود عمل کرده است.»
با همه این اوصاف او به رشد پلکانی عقیدهای ندارد و حاضر نمی شود درباره کیفیت جشنواره سوم تا قبل از برگزاری دست به پیشبینی بزند.«اینکه با سنجش دو دوره گذشته برای دوره سوم، آن هم قبل از شروع فرضیه تراشیده و دست به پیش بینی بزنیم کار چندان درستی نیست. به نظر من در همین دو دوره گذشته، سال اول جشنواره در جمیع جهات از سال دوم آن بهتر بود. ملاک من برای بهتر بودن کیفیت فیلمهایی است که در جشنواره حضور پیدا میکنند و نظر من این است که دوره اول به لحاظ کیفی مخاطبان خود را بیشتر راضی کرد.»
از مقدم میخواهیم راهکار شخصی خود را در خصوص عرضه هرچه بهتر فیلمهای مستند به مخاطبان و دوستداران این سینما بیان کند. میگوید:«سینمای مستند نیاز دارد تا مخاطبان خود را از جمعهای خاص خارج کرده و به شکل عام تری به دوستداران خود عرضه شود. در این راه نقش تلویزیون و اکرانهای سینمایی بسیار مهم و حیاتی است. البته در هر دوی این موارد تلاشهایی صورت گرفته است. از طرف دیگر نمی شود گفت تنها و تنها این دو مقوله یعنی اکران عمومی و تلویزیون در این زمینه مسئولیت دارند. اما اگر بخواهیم تنها روی این دو عنصر متمرکز شویم و با یک دید آسیبشناسانه قابلیت آنها را تحلیل کنیم به این نتیجه میرسیم که عدم استمرار و فقدان تداوم مهمترین و مهیبترین نقطه ضعف در راه استفاده سینمای مستند از این امکانات بوده است.» مقدم در پایان حرفهای خود فقط روی یک کلمه تاکید میکند؛ تداوم.« اینکه در مقاطعی سینمای مستند در راس تفکر فرهنگی سران تلویزیون و ارشاد قرار داشته باشد و با یک تغییر مدیریت از اوج عزت و توجه به حضیض بی توجهی سقوط کند نمیتواند برای این سینما مفید باشد. گاهی اوقات رفتار مدیران جدید بگونهای است که گویی مدیران قبلی مرتکب خبط بزرگی شدهاند و مدیر جدید تنها رسالتی که برای خود میبیند این است که هر چه قبلیها رشتهاند پنبه کند. تداوم کلمهای کلیدی برای سینمای مستند که امیدوارم به آن توجه شود.»