۰
سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۳۱

رنج را کیسه بوکس کن

نقدی بر فیلم مستند «سه دقیقه» ساخته آلوارو تورالس
رنج را کیسه بوکس کن
شاهپور عظیمی
 داستان مستند سه دقیقه به زندگی و روزگار آنتونیو رودریگوئز مربی بوکس؛ معروف به «سبیل» می­پردازد که اهل سویل اسپانیاست و سال­هاست که در این کار است. او به جوان­هایی آموزش می­دهد که روزگاری درگیر جرم و جنحه بوده­اند و حالا آرامش را در ورزش جستجو می­کنند. در همین ابتدا نکتة تناقض­آمیزی درمورد محتوای فیلم به ذهن می­رسد. به هر حال باید پذیرفت که بوکس ورزشی است سخت­کوشانه و سراسر خشونت. درواقع جوان­هایی که در فیلم با آن­ها روبرو می­شویم؛ هر یک به نوعی از خشونت آسیب دیده­اند و اکنون برای رسیدن به آرامش و دور شدن از فضاهای آسیب­زا سراغ ورزشی رفته­اند که خشونت در آن نهادینه شده است. شاید نکته­ای که کارگردان فیلم آلوارو تورالس به شکل ظریفی از کنارش رد شده همین باشد که او هیچ تفسیری از رویکرد ورزشی این جوانان ارائه نمی­کند. جوان­ها می­آیند و روبروی دوربین او می­نشینند و از گذشته­شان می­گویند. تورالس در این میان با استفاده از انیمیشن؛ این گذشتة تلخ را به تصویر می­کشد. سپس صحنه­هایی از تمرین هر یک از این جوان­ها با سبیل را می­بینیم و به فراخور؛ او دربارة هر یک از این جوان­ها سخن می­گوید و فیلم­ساز بار دیگر سراغ جوان دیگری می­رود و بار دیگر چنین فرایندی را پی می­گیرد. به نظر می­رسد آن­چه تورالس در نهایت به آن توجه داشته این است که جوان­ها همراه با  راهنمایی­های سبیل؛ مبارزه با زندگی را نیز آموزش می­بینند. انگار دنیا برای آن­ها؛ پیش از این که از خلاف کاری بیرون بیایند؛ مانند کیسه بوکسی است که هر چه به آن ضربه بزنی؛ همچنان سرجای خودش هست و ککش هم نمی­گزد. انگار سبیل اکنون دارد به آن­ها یاد می­دهد چطور به آن دنیای گذشته ضربه  بزنند و بر آن چیره شوند. یکی از جوان­ها در جایی از فیلم اشاره می­کند که چگونه سبیل به او یاد داده بوکس بزند و چطور واقعاً یک انسان باشد. خیلی بوکس را شبیه به مبارزة آدمی با زندگی می­دانند که باید بتوان ضربه­هایش را تحمل کرد؛ یک جاهایی باید جاخالی داد. موقع شناس باید بود تا در زمان مناسب به مشکلات زندگی حمله کنیم و با قدرت بتوانیم ضربة نهایی را وارد کنیم. در این میان اگر کمی هم شانس یارمان باشد؛ دنیا را چه دیدی شاید با یک «آپرکات» توانستیم مشکلات زندگی را «ناک اوت» کنیم. جوان­هایی که تورالس در فیلمش به زندگی آن­ها پرداخته در «رینگ» زندگی «ناک دان» شده­اند؛ یعنی زمین خورده­اند. از اسب به پایین افتاده­اند اما خوشبختانه ناک اوت نشده­اند. سبیل آن­ها را جمع و جور کرده و به گوشة رینگ برده و در گوششان فرمول حمله به رگة تباهی زندگی را نشان داده و دوباره آن­ها را به رینگ برگردانده و امیدوار است هر یک از شاگردانش پیروز میدان باشند. در حرف­های سبیل این نکته پیداست که او چندان آدم خوش­بینی نیست. حتی در تمرین­ها نیز می­بینیم که اندکی با آن­ها خشن رفتار می­کند و با القابی نه چندان زیبا آن­ها را صدا می­زند. اما پیداست که او به آن­ها امید دارد. تقریباً تمام این جوان­ها معترف هستند که سبیل دستشان را گرفته و از زمین بلند کرده است.
ساختار فیلم همان­طور که به آن اشاره شد؛  چندان پیچیده نیست. تورالس با علم به این که سوژه­هایش ماجراهایی کم و بیش شبیه به هم دارند؛ سعی کرده با استفاده از فضاسازی فیلمش را از یکنواختی بیرون آورد. مثلاً نگاه کنید به آن پیرمرد 95 ساله­ای که روی ویلچر می­نشیند اما دستکش بوکس به دست کرده و به کیسه بوکس ضربه می­زند. دوربین و میزانسن­های تورالس بسیج شده­اند تا مانند یک «باکس» به زندگی تک تک این جوان­ها نگاه کنند. نگاه کنید به صحنه­هایی مانند دویدن یکی از جوان­ها در خیابان یا سایه روشن­های تصاویر جوانی که دارد با دشمنی خیالی تمرین می­کند. تورالس برای بهره­بردن بیشتر از کلام این جوان­ها از سکوت استفاده می­کند. به این معنا که هر بار که صحبت­های آن­ها تمام می­شود؛ دوربین برای مدتی مکث می­کند و میزانسن هر کدام را در سکوت ادامه می­دهد و سپس از فیداوت استفاده می­کند. این میزانسن مانند این است که هر کدام از این جوانان ناک دان شده با مشت سنگین روزگار؛ وقتی حرفش تمام می­شود؛ صبر می­کند تا واکنش ­بییندگان فیلم را نظاره کند. «سه دقیقه» به عنوان مستندی که نمی-خواهد صرفاً از واقعیت زندگی آدم­های بیرون افتاده از گود زندگی حرف بزند؛ اثری است که می­توان به آن اعتماد کرد و حرفش را پذیرفت. تورالس در این فیلم به دنبال اثبات توانایی خودش نیست. به دنبال این است که توانایی هر یک از این جوان­ها برای بازگشت به رینگ زندگی را اثبات بکند. تورالس موفق شده است.موزش بوکس می-دهد که روزی خلافکار بوده­اند و اکنون از طریق ئرزش به دنبالآتتت
 
 
 
 
کد مطلب: 526
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *