هیچ میدانستید که در فلات ایران، کلاغهای نوک زرد و نوک سرخ با سر و صدا بزهای کوهی را از وجود خطر (مثلا حضورگرگها) آگاه میکنند و در مقابل ، بزهای کوهی هم به کلاغها اجازه میدهند که با استفاده از موهایشان لانه درست کنند؟ و آیا میدانستید که در همین منطقه، پرندگان با استفاده از گیاهان خوشبو که در حقیقت نوعی «حشرهکش گیاهی» هستند، ضمن دورکردن حشرههای مزاحم، محیط لانه خود را ضدعفونی میکنند؟ سفر به آمادای (فرشاد افشینپور) «روایت» جذاب این شگفتیهاست.
آمادای (و نیز اَمَدانه و آمادانه) نام باستانی همدان است و افشینپور و همکارانش سیمای طبیعی و زندگی بیش از سی گونه کمنظیر جانوری این استان (هدهد، سهره، چرخ ریسک، جغد شاخدار، عقاب طلایی، سنجاب زمینی، بز کوهی، گرگ خاکستری و...) را در ۶۰ دقیقه تصویر میکنند. فیلم با تصویرهایی از زمستان منطقه آغاز میشود و در یک چرخه زمانی، حیات جانوری این منطقه را در بهار پرهیاهو، تابستان داغ و خشک، پاییز هزار رنگ و زمستان جانفرسا به نمایش میگذارد. در این میان، بدیع و زیبا بودن تصویرها نقطه قوت این مستند زیست محیطی است. فصلهای دیدنی مانند بازی و خواب زمستانی سنجابها در حاشیه دریاچه شیرینسو؛ چرخریسکی که روزی هفتاد بار به جوجههایش غذا میدهد و لانه میبافد؛ و هدهدی که با عقرب، جوجههایش را تغذیه میکند در این فیلم کم نیست. امری که حاکی از آن است که کارگردان و گروهش در ضبط تصویرهای بسیار دشوارشان دقیق ، جسور و صبور بودهاند و این البته ویژگی پرندگان سرزمین برف و آفتاب، مستند پیشین افشینپور نیز بود.
فصلهای فیلم گاه لحنی طنزآمیز به خود میگیرند، مانند تلاش بیثمر گرگ جوان برای شکار لاکپشت در حالی که صدای کشیده شدن دندانهایش روی لاک سخت جانور شنیده میشود و نیز بازی و شیطنت دو سنجاب که در نهایت منجر به سقوط آن دو در لانهشان میشود. این فصلها گاهی نیز هولناک و تراژیک میشوند، مانند صحنهای که در آن جوجه عقاب بزرگتر، برادر یا خواهری را که تنها چند روزی از او جوانتر است با بیرحمی تمام به قتل میرساند و در همان حال صدای خوش طنین داوود نماینده (راوی فیلم) شنیده میشود که با خونسردی تمام میگوید: «آنها ذاتا قاتلند».
هر چقدر که تصویرهای سفر به آمادای بکر و چشمنوازند، فیلم در عوض، در زمینه بهرهگیری از کلام (نریشن) گاه بیش از اندازه افراط میکند. به بیان دیگر، در صحنههایی که تصویرها به اندازه کافی گویا هستند، اصرار بر استفاده از صدای راوی، توضیح واضحات است و نتیجه آن هم چیزی جز کاسته شدن از تاثیرگذاریِ کنشِ آن صحنه نیست. مثلا صحنه زیبای غذا دادن شاهین مادر به جوجههای گرسنه و پر سر و صدایش با این جملههای طولانی همراه میشود: «اینها نمایشهایی از اراده و تمایل به بقا و زندگی است که با چنگ و دندان حفظ میشود. قدرت چیزی است که لازمه حیات در اینجاست، حتی برای شاهینهای تیزچنگال». حال آن که با حذف این جملهها نه تنها لطمهای به فیلم وارد نمیشود، بلکه برعکس، تماشای جوجه شاهینهایی که لقمههای غذا را از دهان هم میربایند و شنیدن صدای جیغ آنها تاثیرگذارتر هم هست.
اصرار نالازم و غیرضروری برای نریشننویسی با لحنی به اصطلاح فاخر در صحنههای دیگر هم دیده میشود. مثلا در صحنهای که نمایشدهنده حرکت ابرها و افتادن سایهشان روی کوه و دشت است و هر تماشاگر ناشی هم به سادگی مضمون گذشت زمان و تغییر فصل را درمییابد، صدای راوی اصرار دارد که «روزهای بهاری از پی هم میآیند و میروند و طبیعت از کوهها تا دشتها لحظه به لحظه چهرهای متفاوت از خود به جا میگذارد» و یا روی تصویر سفیدپوش و یخزده منطقه، راوی میگوید: «آنگاه که سرما بر اریکه قدرت تکیه میزند عصاره جان طبیعت به نقطه انجماد میرسد» و هنگام بهار نیز اضافه میکند: «آهنگ زندگی در دشتها و مرغزارها طنینانداز میشود و نبض حیات در رگهای آمادای قدرت فزونتری مییابد».
افشینپور دستکم به واسطه دو مستندی که از او دیدهام نشان میدهد که فیلمساز قابلی است. او ارزش تصویرهای کمیاب از دنیای اسرارآمیز حیوانات و اهمیت ثبت زاویههای پنهان حیات وحش به عنوان مولفههای بنیادی برای ساخت یک مستند زیست محیطی را میداند. فقط کافی است که از یک سو به قدرت تصویرهایی که ثبت کرده و در اختیار دارد ایمان داشته باشد و از سوی دیگر هم تماشاگر را ناشی و ناآشنا فرض نکند. بدینترتیب هرگز با افزودن بیهوده کلام به تصویر دچار مشکل پرگویی و شیر فهم کردن تماشاگر نخواهد شد.... و دو پیوست:
۱. در حالی که در فیلم جا به جا از موسیقیهای آشنا استفاده شده، چرا در تیتراژ پایانی به پدیدآورندگان آنها اشارهای نشده است؟
۲. واژة «گاهاً» نادرست است. حیف است که صدای داوود نماینده با کاربرد واژگان غلط همراه شود.
*حمیدرضا مدقق