مهرزاد دانش
پلنگاب، روستایی از توابع بخش خنداب شهرستان اراک در استان مرکزی ایران و با ۲۷ هزار هکتار مساحت در زمره مناطق شکار ممنوع استان است. منطقه پلنگاب خنداب ۱۲۹ گونه گیاهی از ۳۰ تیره گیاهی را در خود جای داده است و همچنین ۲۷ گونه از پستاندار و ۵۲ گونه از پرندگان نیز در این منطقه شناسایی شدهاند. پستانداران این منطقه شامل قوچ و میش، گرگ، روباه، کفتار، شغال، کراز و... هستند و پرندگان این منطقه که ۱۰ درصد پرندگان کشور را در خود جای داده است نیز شامل کبک، تیهو، باقرقره، قمری، عقاب و دلیجه میشود. همچنین خزندگانی چون مارسمی، لاکپشت و مارمولک که به صورت پراکنده در منطقه دیده میشوند. در واقع این منطقه، از شگفت انگیزترین اقلیمهای زیست محیطی ایران محسوب میشود که برای فعالان این عرصه و نیز برای مستندسازان علاقهمند به ثبت فضاهای جغرافیایی، جایگاهی بسیار غنی است.
مستند بلند پلنگاب به کارگردانی مظفر حسینخانی هزاوه بر اساس معرفی این منطقه تولید شده است. ساختار مستند، ساختاری متداول است: گروهی از محققان و علاقه مندان همراه با تیم سازنده مستند راهی منطقه شدهاند و مخاطب را با خود به دیدن قسمتهای مختلف منطقه میبرند و نریشنی نیز توضیحات لازم را در خصوص ویژگیهای هر بخش یا موقعیت ارائه میدهد. در این میان تمهیداتی مانند گفتوگو با اهالی منطقه و روستاییان ساکن هم به متن افزوده شدهاند. نکتهای که حسینخانی در اثر خود مورد تأکید عملی قرار داده است، ثبت سپهر منطقه در گذر زمان و در طی فصول مختلف است. این ایده به غنیتر کردن دادهها و بضاعتهای اثر کمک شایان توجهی کرده است. فصول سرسبز با مقاطع برفی و سرمایی سال پیوند میخورند و دوباره با شکل گیری بهار مستند ادامه و انتها پیدا میکند.
در مورد مستند پلنگاب، چند نکته قابل طرح است:
- نریشن فیلم ترکیبی است از ادبیاتی ساده و شسته رفته که به ارائه اطلاعات مقتضی مانند گستره جغرافیایی منطقه یا تعداد گونههای جانوری میپردازد و ادبیاتی انشایی که با انتخاب واژگانی شاعرانه به مدح طبیعت مشغول است. به نظر میرسد این ترکیب چندان چفت و بست لازم را پیدا نکرده است و توی ذوق میزند. اینکه از «نقش بندی شوکت و شکوه» و یا «دامن گستردگی در آغوش کوهها» صحبت به میان آوریم و لحظاتی بعد درباره اندازه هکتار منطقه سخن گوییم، به بیتناسبی دامن زدهایم.
- مستند در قسمتهایی از مسیر اصلی منحرف میشود و به شرح حال خود گروه مستندساز میپردازد که مثلا چگونه خودروهایشان در برف و گل و دریاچه فرو رفته است و چگونه در آورده میشوند. اینکه دشواریهای ساخت مستند با توجه به ویژگیهای اقلیمی منطقه از چه قرار بوده است، میتواند جزئی از ایدههای جاری باشد، اما نباید فصول مشبعی از متن را به خود اختصاص دهد.
- برخی مباحث مطرح در مستند در خلأ رها میشوند. مثلا توجهی که عوامل مستندساز به استخوانهای عجیب و غریب واقع در غار نشان میدهند، انگیزه بیننده را از دانستن درباره ماهیتشان بالا میبرد، ولی ناگهان با آمدن زیرنویسی دال بر اینکه به دلیل گران بودن مراحل دیرینهشناسی و گونهشناسی استخوانها، امکان شناسایی مقتضی شان فراهم نبوده، اطلاعاتی دربارهشان به دست نیامده است، آب سردی بر ذهن مخاطب ریخته میشود. در مستندهای علمی، اگر هم به هر دلیل امکان شناسایی پدیدهای مطرح نباشد از خیر نمایش و طرحش هم میگذرند، نه اینکه با کلی آب و تاب درباره موضوعی اشاره شود و سپس به دلیل گران بودن عملیات شناسایی، ماجرا به امان خدا رها شود و سراغ مضمونی دیگر رفته شود.
- فیلم صحنههای زیبایی هم دارد. یکی از بهترین آنها، جاگذاری دوربین در کنار یک آبخوری بزرگ است که در زمانی طولانی، به ثبت نوشیدن آب توسط حیوانات مختلف و کمیاب همچون گرگ قرمز و گرگ خاکستری و کلاغ منقارسرخ و چکاوک و... میپردازد. این بخش در عین معرفی جانوران منطقه، کنشهای مقتضیشان را هم ثبت و ضبط کرده است. فصل مربوط به روباهان هم، از شکارشان به دنبال موشهای زیر برف گرفته تا ورود به درون لانهشان و همچنین مراودهشان با جفت و تولهها، از بخشهای جذاب مستند است.
به طور کلی، مستند پلنگاب در هدفش که معرفی منطقهای دیدنی از ایران و مکث روی شگفتیهای تنوع زیستی جاری در آن است، و نیز هشدار در باب شکارهای بی رویه ای که می تواند به زوال گونه های کمیاب جانوری و زیست محیطی بینجامد، موفق مینماید و حاصل زحمات فراوان سازندگان در ترسیم این فضای متنوع، مشهود و ملموس است.