۱
۱
دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۵:۰۴

رقص یال اسبها

نقدی بر فیلم مستند «یعقوب فرزند جرگلان» ساخته رضا غلامی مطلق
رقص یال اسبها
جعفر گودرزی
مستندهای قوم نگارانه موفق معمولا آن­هایی هستند که با تکیه بر یک یا چند ویژگی از نژاد یا تبار خاصی سعی می­کنند با معرفی شیوه های زندگی ، خاصیت ها و خاستگاه های فرهنگی ، تصویری از نادیده های آنها را ارائه کنند. هم از این رو ، این گونه فیلم­ها معمولا جایگاهی ویژه و قابل تامل میان مخاطبان غیرحرفه ای مستندها پیدا می­کنند . اما اگر توانایی تکنیکی فیلمساز یا ایده او بضاعت کافی را برای دستیابی به جذابیت­های متنی و تصویری لازم نداشته باشند ، سرنوشت طبیعی چنین آثاری بی شک دیده نشدن و قدر نادیدن است .
"یعقوب فرزند جرگلان" قرار است روایتی مستند و صادقانه باشد از روند زندگی در منطقه ترکمن نشین به نام جرگلان ، با مردمان ساده و رها. فیلم سعی دارد نمایشی از روزمرگی ، آیین و رسوم و ویژگی­های فرهنگی قوم ترکمن را درقالب روایتی ساده از زبان کودکی شیرین و صادق بیان کند. با استفاده از روند زندگی در جامعه ترکمن ، فیلمساز می­کوشد تصویری موجز و نسبتا کامل از این قوم را خلق کند ، و در کنار این قوم نگاری مختصر کمی هم به زوایای تر و تازه زندگی روستایی دست یابد. اما فیلم عملا زبان الکنی دارد و به اهداف خود نمی رسد .
این فیلم کوتاه ، لبریز از ایده هایی است که انگار تعمدا دور ریخته شده اند ! تقریبا از ابتدای فیلم ، با ایده هایی جذاب روبرو می شویم که هرگز به پختگی و عرضه نمی­رسند و در حد تک جمله یا تک صحنه باقی می­مانند . از همان شروع که غذا دادن به اسب­ها به آن سادگی برگزار می شود و از رابطه یعقوب با اسب اش که قرار است در انتهای داستان درام را شکل بدهد چیزی نمی بینیم ، تا مسابقه انتهایی فیلم که به بدترین شکل ممکن ارائه می­شود در همه حال انگار فیلمساز همواره در تلاش است لحظه ها و وقایع جذاب را بدون نزدیک شدن و استفاده کردن از دست وادهد . و این نکته آزاردهنده به تدریج بدل به ویژگی ساختاری این فیلم می­شود ، نوعی فاصله گذاری آزارنده که برقراری ارتباط حسی با این فیلم را غیرممکن می­کند. درنتیجه بعد از فروکاستن شوق اولیه و طبیعی برای دیدن اثری مستند ، کم کم خستگی از بیهوده بودن این تماشا موجب پس زدن مخاطب و انتظار کشیدن برای پایان یافتن دقایق کوتاه فیلم می شود ، و این آزردگی ناخواسته سبب می­شود لحظات جذاب فیلم هم نادیده بماند ، از جمله فصل قابل توجه نواختن و خواندن. فیلمساز نسبت به آداب و رسوم ازدواج ترکمنی کاملا بی میل است ، نسبت به شکل و شمایل زندگی جمعی در این قوم ، نسبت به چگونگی درس خواندن یعقوب و هم سن و سالانش ، ویژگی­های کار و اقتصاد قوم ترکمن و نسبت به بسیاری دگر از موارد این چنین . مثلا درباره قالی­های ترکمن – از معروف ترین برندهای قالی دنیا – صرفا یک جمله در فیلم گفته می شود : «قالی­های ترکمن بهترین قالی دنیا هستند !» و این گونه است که فیلمساز داشته های خود را نادیده می­گیرد و عملا به هیچ دستاورد جایگزینی هم نمی­رسد .
از سوی دیگر فیلمساز در نیمه نخستین فیلم ، جغرافیا را کاملا حذف کرده است . اصرار و تاکید بر استفاده مکرر از نماهای داخلی ، در کنار ریتم کند و ملال آور حاصلی جز فقدان جذابیت ندارد . در عوض نیمه دوم فیلم لبریز از نماهایی زیبا و بازیگوشانه از طبیعت بکر منطقه ، ویژگیهای زیست بوم قوم ترکمن و حتی رفتارهای شخصی است . کافی است به پلان های شاهکاری نگاه کنید که از داوران یا تماشاگران مسابقه سوارکاری گرفته شده است . هرچقدر کارگردانی در ابتدای فیلم بی­حوصله و خام­دستانه به نظر می­رسد ، با نزدیک شدن به دقایق پایانی هوشمندانه و پخته تر می­شود . فیلم به ویژه در دقایق پایانی و جملات انتهایی بسیار وزین خود درباره لزوم حفظ سرزمین جرگلان برای نسل­های بعد جان می­گیرد ، و دغدغه مندی بجای کارگردان ، شعوری بسیار مناسب را به فیلم تزریق می کند و خاطره ای خوب برای مخاطب می سازد. و جای تعجب است که این دوربین یله و رهای نیمه دوم در ابتدای فیلم چرا مفقود است و ضیافت دیداری فیلم را کامل نمی کند ؟
به رغم ضعفهای موجود ، "یعقوب فرزند جرگلان" فیلم شریف و ساده ای است در ستایش زندگی . فیلمساز در همه حال به زیبایی ها تاکید دارد و بر خلاف روند معمول هرگز سراغ کاستی ها نمی­رود و بدون افتادن در دام سیاه نمایی و تلخی پرستی ، تصاویری ساده اما دل­نشین از زندگی قوم ترکمن را به نمایش می­گذارد. با این همه فیلم اگر با پختگی بیشتر و کمی ریزبینانه و متمرکز ساخته می شد ، تاثیرگذاری اش چندبرابر می­شد .   
 
 
کد مطلب: 506
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

رضا غلامی مطلق
Iran, Islamic Republic of
با تشکرصمیمانه از نقد شما در مورد فیلم یعقوب پسرجرگلان .کارگردان فیلم