۰
دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۵۰

آرایش دراماتیک ،گفتمان پرتعلیق

نقدی بر فیلم مستند «وقتی گنجشکها جیغ می¬کشند» ساخته خلیل رشنوی
آرایش دراماتیک ،گفتمان پرتعلیق
آذر مهرابی
 
فیلم با وجود ساختار گزارشی و مصاحبه محورش ، یک کارگاه آموزشی قابل اعتناء برای هنرجویان علاقمند به تدوین در فیلم مستند است و مشاهده آن از این منظر ، نقش پررنگ تدوین را در فیلم مستند به ما یادآوری می­کند .
"وقتی گنجشکها جیغ می­کشند" خلاصه می­شود در نشاندن افراد مقابل دوربین و صحبت کردن آنها در مورد شخصیت اصلی فیلم به اضافه­ی نماهای آرشیوی که کارگردان از نهادهای مربوطه دریافت کرده و در تولید آنها نقشی نداشته ؛ اما همین نماهای نه چندان جذاب که اغلب از یک زاویه بسته به صورت همسان و تکراری گرفته شده در مرحله­ی تدوین ( که توسط خود کارگردان صورت گرفته ) در یک آرایش دراماتیک و گفتمان پرتعلیق به مستندی پرکشش تبدیل می­شود که بیننده را تا پایان در انتظار نگه می­دارد و بدین ترتیب فیلمساز بخش اعظم کاستی­هایش را در زمینه­ی کارگردانی، هنگام تدوین جبران می­کند .
پرده اول فیلم آه و ناله و سوز و گداز افراد یک خانواده برای عزیزی است که تیر خورده و فیلم عامدانه نمی­خواهد بگوید شخص تیرخورده چه کسی است و ماجرا از چه قرار بوده است . اما عمق فاجعه لحظه به لحظه در چهره­ی اشک­بار آدمها و تصاویری که به آنها ارجاع می­شود نمودار می­گردد . تصور بیننده این است که افراد در حال روایت چگونه کشته شدن عزیزشان در یک حادثه تیراندازی هستند اما برخلاف انتظار بیننده در پرده­ی دوم در می­یابیم که موسی پاپیان (شخصیت اصلی فیلم) کشته نشده است و فقط با شلیک گلوله­ی مهاجمان به چشم و مغزش ، مجروح شده است و دیگر نمی­تواند ببیند و شاید اختلال مغزی هم پیدا کند . حالا در یک ایهام خواستنی ، ذهن ما برای پاسخ گرفتن برای اینکه این فاجعه چطور اتفاق افتاده  به هر سو پر می­کشد : یک ترور سیاسی ؟ شهادت در جبهه ؟ یک قربانی انرژی هسته­ای؟ یا ... ؟ اما فیلمساز رندانه ذهن ما را دور می­زند و با نشان دادن قهرمان فیلم در کنار افراد خانواده­اش زنده بودنش را با سر و صورت به هم ریخته و جراحی شده تایید می­کند . اکنون تماشاگر از اینکه فیلمساز ذره ذره و با خِست به او اطلاعات می­دهد بی­صبری می­کند و دوست دارد بداند قهرمان فیلم در چه حادثه­ی هولناکی چشمهایش را از دست داده و صورتش به این ریخت درآمده و خانه نشین شده ؟
 فیلم هرچه جلوتر می­رود پرکشش تر می­شود . در پرده سوم متوجه می­شویم که موسی شخصیت اصلی فیلم از اختلال مغزی رهایی یافته و به تدریج به زندگی عادی برگشته اما فیلمساز به جای افشای موضوع اصلی فیلم یعنی دلیل تیرخوردن او کماکان ما را در انتظار نگه می­دارد و به روایت زندگی او از کودکی تاکنون از زبان اطرافیان ( و این بار همکارانش که همه نظامی هستند ) می­پردازد و سخت­کوشی­اش در بچگی و کمک خرج بودن خانواده و رفتن در لباس نیروی انتظامی در منطقه­ی کوت عبداله اهواز . فیلم به نیمه رسیده اما بیننده نصف عمر می­شود که بداند چه عملیاتی موجب کور شدن  این افسر نیروی انتظامی شده ! تا اینکه در پرده­ی چهارم ماموریت خونین این سرهنگ پر دل و جرات از زبان همکارانش روایت می­شود و اینکه چگونه برای حفظ امنیت مال باختگان و قربانیان ، علیه اشرار و خلافکاران محلی وارد کارزار می­شده و اغلب دست پر از ماموریت باز می­گشته . در هر بزنگاه ، فیلم به پدر و مادر سرهنگ که با مویه­های محلی مرثیه­های خوش­آهنگی سر می­دهند رجوع می­کند و باز ما را چشم انتظار عملیاتی که موجب زخمی و خانه نشین شدن دائمی سرهنگ شده نگه می­دارد .
در پرده­ی پنجم فیلمساز به انتظار بی امان بیننده پاسخ می­دهد و به چگونگی رو در رویی یک تیم انتظامی با هدایت شخصیت اصلی فیلم با یک باند سارق محلی می­پردازد که سرهنگ با تعصب و غیرت مثال زدنی پا به میدان می­گذارد و در صف مقدم و جلوتر از سربازانش قصد تنگ کردن حلقه­ی محاصره­ی مهاجمان را دارد اما با گلوله­های آنان زمین­گیر می­شود . فیلمساز دوست ندارد فیلمش را در سیاهی پایان دقیقه­ی چهلم که نقطه دید یک نابیناست تمام کند و دوازده دقیقه­ی پایانی فیلمش را با نوعی پایان خوش به پایان می­رساند که شامل تبدیل شدن حیاط خانه­ی سرهنگ به یک ورزشگاه سرپوشیده و تقدیر و تشویق او برای بازگرداندن روحیه­ی از دست رفته اش است تا حس خوبی برای ادامه­ی زندگی داشته باشد ، اما فیلم از همین فصل است که از دست می­رود و انتظاری را که با یک تدوین سنجیده و خوش استیل در تماشاگر ایجاد کرده بود به باد می­دهد . پرده­ای که می­بایست طی آن فیلمساز با سرهنگ گپ و گفت می­کرد و به درون او راه می­یافت به دلیل ضعف در کارگردانی از دست می­رود و فیلم که به گواهی تیتراژ به شکل یک نفره ساخته شده ، ضعف های فنی اش را به خصوص از حیث صدابرداری ، صداگذاری و تصویربرداری آشکار می سازد و حتی نام فیلم در بافت کلی اثر برای بیننده جا نمی­افتد .
 
 
کد مطلب: 497
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *