جنگ ایران و عراق پس از جنگ ویتنام عنوان طولانیترین نبرد قرن بیستم را یدک میکشد؛ این جنگ که نزدیک به ۸ سال به طول انجامید و تعداد زیادی کشته و مجروح از هر دو طرف بر جای گذاشت، همواره از جهات گوناگون محل بحث کارشناسان بوده است. یکی از مواردی که معمولاً در سالگرد شروع یا پایان جنگ محل بحث و اختلافنظر کارشناسان و متولیان آن سالهای کشور قرار میگیرد، تطویل زمان جنگ است. به نظر برخی کارشناسان تعدادی از اتفاقهای بزرگی که در طول جنگ توسط رزمندگان شجاع کشور رقم خورده بود، میتوانست باعث شود، ایران با اخذ امتیازات فراوان از کشور عراق به جنگ پایان دهد. اگرچه که استدلالها بر له یا علیه این دیدگاه هم کم نیست، اما یکی از همین اتفاقهای مهم، که مخالفان تطویل جنگ بر آن مبنا استدلال میکنند، آزاد شدن خرمشهر پس از ۵۷۸ روز اشغال در سوم خردادماه ۱۳۶۱ است. بههرحال استدلالهای هر طرف را که بپذیریم، نمیتوانیم اهمیت اشغال استراتژیک خرمشهر توسط نیروهای عراقی و ارزشهای بازپسگیری آن را انکار کنیم. به همین دلیل هم تاکنون آثار سینمایی و تلویزیونی زیادی در ارتباط با این موضوع ساختهشدهاند که توجه ما را به وجوه مختلف این رویداد جلب میکنند. مروری بر این آثار نشان میدهد اغلب آنها یا بازگوکننده روایت رسمی از اشغال و بازپسگیری خرمشهر هستند که در جهت اهداف تبلیغاتی خاصی ساختهشدهاند، یا بار دراماتیک تحمیلشده بر آنها بهگونهای است که مانع تحلیلهای تاریخی و جامعهشناختی از واقعه میشود.
بنا به سنت رایج در حوزه سینمای جنگ و ضد جنگ در دنیا، اکنونکه بیش از ۲۵ سال از پذیرش آتشبس توسط ایران میگذرد، انتظار این است که آثاری درزمینهٔ واقعه خرمشهر ساخته شوند که بتوانند فارغ از هیجانات سالهای گذشته، به رشد آگاهی انتقادی-اجتماعی عمومی نسبت به اتفاقات زمان جنگ کمک کنند. یکی از فیلمسازانی که طی سالهای اخیر با ساخت فیلمهایی مستند به تأثیرات متقابل جنگ و جوامع انسانی پرداخته، «ماجد نیسی» است. رویکرد و موضوع فیلم تازه به پایان رسیده این فیلمساز نوید پرداختی متفاوت را به مخاطب میدهد که قدری دقیقتر به بررسی آن میپردازم.
مستند «آن دو» حکایت همکلامی دو عکاس از دو سوی میدان جنگ ایران و عراق است که هر دو در روزهای اشغال خرمشهر در آن شهر حضور داشتند و اکنون به یادآوری خاطرات آن روزها مشغولاند. آنها در کوچهپسکوچههای خرمشهر قدم میزنند و از رابطه مکانها با تصاویری که در زمان اشغال ازآنجا ثبت کردهاند، سخن میگویند. همزبانی عکاس عراقی با عربزبانان شهر و درک مقابلی که دو عکاس از یکدیگر دارند، در پارهای لحظات بهخوبی نمودار انسانیتی است که در هنگامه جنگها فراموش میشود و انسانها را فارغ از شباهتهایشان رویاروی یکدیگر قرار میدهد.
مستند «آن دو » فارغ از همزبانیها و همدلیها، عرصه نمایش تضادها و تقابلهای بسیار است؛ تقابل گفتگوهای شخصی عکاسان با ویرانههای جنگی که در پسزمینه تصاویر، هر چه ملموستر خودنمایی میکند؛ تقابل زمان حالی که خرابهها و خاطرات دهشتناک، امکان رهایی آن را از گذشته نمیدهد؛ تقابل چهرههای دردمند و سختیکشیده شهروندانی که از کمترین امکانات محروماند. اما در این میانه تقابل دیگری همشکل میگیرد که احتمالاً میتوان رد کارگردان را در هدایت و برجسته کردن آن تا حد زیادی مشاهده کرد؛ هر چه از زمان فیلم میگذرد و گفتوگوهای دو عکاس مواضع آنها را بیشتر آشکار میکند، بیننده بهتر متوجه اختلافات بهظاهر جزئی، اما عمیق آنها میشود؛ اختلافاتی که گاه بهشدت دراماتیزه میشوند و زمینه تاریخی-اجتماعی جنگ، در پس این درام رنگ میبازد. عکاس ایرانی در حالی عراقیها را مسبب وضعیت فعلی میداند که نزدیک سه دهه از پایان جنگ میگذرد؛ اگر حتی او مسئولیت تمام ویرانیهای زمان جنگ را بتواند بر دوش عراقیها بیندازد، آیا میتواند آنها را در طی این سی سال مسئول بازسازی شهرش بداند؟
از میانه فیلم به همان میزان که نظرگاههای عکاس ایرانی برای من بیننده هموطن، تداعیکننده نگاه رسمی و تبلیغاتی حاکم بر گفتمان جنگ در ایران است، نگاه عکاس عراقی مردمی، رها و آزاد از قید بندهای سیاسی است. با دیدن فیلم نمیتوان بهطور دقیق در خصوص میزان تأثیر عوامل مختلف در ابراز مواضع عکاس ایرانی سخن گفت؛ اینکه چقدر از این مواضع حاصل دریافت بیواسطه اوست؟ چقدر نتیجه محافظهکاری در برابر دوربین یک فیلمساز هموطن است؟ چقدر پیامد هدایت فیلمساز جهت دراماتیزه کردن اثر است؟
در برابر شاید بشود حدس زد یکی از مهمترین دلایل صراحت لهجه عکاس عراقی آن است که او دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد؛ او کسی است که داشته و نداشته هایش را چند بار در اشغال عراق توسط امریکا ازدستداده است و به قول خودش نمیداند که هر بار که خانه را ترک میکند، بار دیگر به خانه بازمیگردد یا خیر؟ طبیعی است برای او محافظهکاری و دل سیاستمداران صاحب قدرت را به دست آوردن بیمعنا و مفهوم است. در پایان فیلم میتوان پرسید آیا این یک ضرورت تاریخی برای مردم خاورمیانه است که باید از دنیا بهطور کامل دست بشویند تا بغض خود را فرونخورند؟ فیلم نه به این پرسش پاسخ میدهد، نه به پرسش از چرایی وضعیت فعلی ویران شهرهایی چون خرمشهر؛ این در حالی است که این پرسشها، بهظاهر مهمترین پرسشهایی است که فیلم در ذهن بیننده ایجاد میکند، اما همه بیپاسخ یا حتی تدارکی برای یافتن پاسخ مناسب، رها میشوند. در اینجا فیلمساز از همان ابزاری برای به حاشیه راندن تفکرات و سؤالات عمیقتر سیاسی-اجتماعی استفاده میکند که اتفاقاً مدتی است ابزار جلب مخاطب در سینمای مستند ما شده است؛ یعنی درام. این فیلم نشان میدهد درام حتی در سیاستزدایی از عرصههایی که ذاتاً سیاسیاند نیز میتواند بسیار موفق عمل کند و این خبر خوشی برای بسیاری از مستندسازان ما است که برایشان دغدغه تماشاگر، سرمایهگذار و پخشکننده از دغدغه سوژههایشان مهمتر است.