به گزارش روابط عمومی جشنواره بین المللی سینماحقیقت، مجید برزگر کارگردان فیلم تحسینشده و پرمخاطب «پرویز» در اکران سال گذشتهی سینمای «هنر و تجربه»؛سالهاست به عنوان نویسنده و کارگردان فعال است.او که فعالیتش در سینمای حرفهای را با ساخت فیلمهای تجربی آغاز کرد؛ از سال ۸۸ با نویسندگی و کارگردانی فیلم «فصل بارانهای موسمی» وارد فضای اصلی سینمای داستانی شد. بعد از ساخت «پرویز» که با فضای داستانی متفاوتش همزمان مورد توجه منتقدان سینمایی و تماشاگران قرار گرفت؛برزگر وارد حوزه تهیه فیلمهای سینمایی بلند شد.«پریدن از ارتفاع کم»،«ممیرو»،«خانواده فرشچی» فیلمهایی هستند که او در دو سال اخیر به عنوان تهیهکننده در آنها حضور داشته است. عکاسی حرفهای فعالیت دیگری است که او در همه این سالها همزمان با فیلمسازی پیش برده است. برزگر که به دلیل سالها حضورش در سینمای تجربی و ساخت فیلمهای مستند صنعتی با فضای این سینما و فعالان این حوزه آشنایی دارد،معتقد است سینمای مستند در ایران به دلیل لحن خاص و جسارت موجود در آن نسبت به سینمای داستانی موفقتر بوده و میتواند همچنان پیشرو باشد.
به نظر شما در سالهای اخیر سینمای مستند چه جایگاهی در ساختار سینمای ایران دارد؟
به عقیده من سینمای مستند نقش مهمی در سینمای ایران ایفا میکند. عمیقا معتقدم سینمای مستند و کوتاه به مراتب نسبت به سینمای جریان اصلی و فیلمهای بلند پیشرو است. معمولا وقتی فیلمهای بلند ما از سینمای کوتاه یا مستند تأثیر میپذیرند، موفق میشود. بخشی از اعتبار سینمای ایران در خارج از کشور و بخشی از اعتبار داخلی آن مربوط به سینمایی است که توانسته از امکانات سینمای مستند و پیشنهادات فیلم کوتاه استفاده کند. سینمایی که باید جسور، متفاوت و دارای لحن باشد و این ویژگیها در فیلم کوتاه و مستند دیده میشود. البته در گونههایی از سینمای مستند ضعفهایی داریم که طبیعی است. در سینمای مستند ما، مستندهای علمی-پژوهشی و تاریخی هنوز به پختگی نرسیدهاند. مستندهای تاریخی ما یا بیشتر عکس محور یا نریشن محورند. اما در مستندهای خودنگار یا فرد محور و اجتماعی پیشرو هستیم و حرفهای زیادی برای گفتن داریم.
فکر میکنید مستندهای خودنگار یا اجتماعی که به آن اشاره کردید، به چه دلایلی در سینمای مستند ما موفقترند؟
مستندسازی بر اساس یک الگوی دقیق و از پیش طراحیشده شکل نمیگیرد. بنابراین آنچه در مستندسازی در ایران اهمیت دارد، روحیه شخصی فیلمساز است.یعنی یک فیلمساز بر اساس همت و پشتکار خود ممکن است بتواند یک مستند علمی یا تاریخی درخشان بسازد. این تلاش در حد همان یک مستند خوب باقی میماند. چون این فعالیتها در سینمای مستند ما سازمانیافته نیست و ما صاحب موسسهای نیستیم که بگوییم کارش ساخت مستندهای علمی است؛ اما این در کشورهای دیگر ساخت چنین مستندهایی با برنامهریزی پیگیری میشود. در مستندهای پرتره یا خودنگار و مستندهای اجتماعی چون فیلمساز بهتنهایی یک سوژه جذاب پیدا میکند و درباره آن پژوهش انجام میدهد، نتیجه تبدیل به فیلم بهتری میشود.طی این سالها فیلمهایی که در اینگونه سینمایی مستند ساخته شدند و از جایی سفارش نگرفته بودند، موفقتر بودند و درخشیدند.
مهمترین ضعفها و قوتهای سینمای مستند ایران از نظر شما چیست؟
در ابعاد مختلف سینمای ایران همیشه ضعفها و قوتهایی وجود دارد. به عقیده من اینکه ما در بخشی از سینمای مستند ضعفهایی داشته باشیم اشکالی ندارد. اگر بخواهیم سینمای مستندمان را با سینمای بلند مقایسه کنیم،میبینیم به عنوان مثال ما در سینمای بدنه کشورمان فیلمهای تخیلی پیچیده نداریم اما فیلمهایی با ساختارهای ساده داریم که در کشور خودمان و در دنیا موفق هستند. در شرایطی که ما امکان و توان ساخت فیلمهای تخیلی را نداریم، ضرورتی ندارد که تلاش زیادی برای ساخت فیلم در اینگونه انجام دهیم؛ شاید امتیاز فیلمسازی ما در ساخت فیلمهای ساده باشد پس باید همان ساختار را ارتقا و پرورش بدهیم. در سینمای مستند هم میتوانیم روی بعدی کار کنیم که تا به حال در آن تجربه بیشتری کسب کردهایم و در ارائه آن موفقتر بودهایم. گرچه میتوانیم و باید برای برطرف کردن نقطه ضعفها هم برنامهریزی کنیم.
مدتی است تعدادی از هنرمندانی که در سینمای جریان اصلی و بدنه مشغول هستند، در فیلمهای مستند و کوتاه فعال شدهاند.مثلا بازیگرانی از سینمای بدنه پیشنهادهای بازی در فیلمهای کوتاه یا تجربی را میپذیرند یا کسی مثل رامبد جوان تهیهی یک فیلم مستند را بر عهده میگیرد. فکر میکنید علت این گرایش به حضور در سینمای مستند چیست؟
فردی مثل رامبد جوان یک شخصیت فرهنگی است که سلیقه مشخصی دارد. گرایش او گرایش فرهنگی نخبهگرا است و طبیعی است که بعد از دیدن فیلمی مثل «خونمردگی» بخواهد به کارگردان آن فیلم یعنی محمد کارت کمک کند تا فیلم دیگری هم بسازد. گرچه ما مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و شبکه مستند در تلویزیون را داریم که بهطور رسمیتر از ساخت فیلمهای مستند حمایت میکنند اما هرکدام بودجه محدودی برای تولید دارند. در این شرایط مسلما سینمای مستند به حضور افراد جدیدی نیاز دارد که وارد حوزه تولید شوند. سینمای مستند باید تولید داشته باشد. چون ثبت این روزهایی که میگذرانیم در تاریخ ما اهمیت دارد. حتی فیلمهایی که 50 سال پش ساخته شدهاند از لحاظ پوشش، آداب و معماری و فرهنگ عمومی آن روزگار قابل بررسی هستند. با این دیدگاه ما نیاز داریم در گونههای مختلف سنمای مستند تولید داشته باشم. حتی مستندهای ساده هم میتوانند برای آیندگان اهمیت داشته باشند چه برسد به مستندهایی که با طراحی دقیق و نگاه کارگردنهای حرفهای و بزرگ ساخته میشوبد.به نظرم حضور چهرههای سرشناس در فضای سینمای مستند و کوتاه میتواند به بیشتر دیده شدن این فیلمها میان مخاطب عام هم کمک کند.
ممکن است حضور سینماگران سینمای بدنه در تهیهکنندگی فیلمهای مستند نشانهی شکلگیری یک جریان باشد؟
نه، فکر نمیکنم. شاید تعداد زیادی از هنرمندان به این کار علاقه نداشته باشند اما میدانیم برای کسانی که وارد حوزه تهیهکنندگی مستند میشوند، در شرایطی که تلویزیون فیلمهای مستند را به سختی پخش میکند و فضای محدودی برای اکران فیلمهای مستند وجود دارد؛ بازگشت سرمایهای وجود ندارد. چنین مسائلی ممکن است تهیهکنندگان مستند را برای ادامه کار دلسرد کند اما هنوز افرادی پیدا میشوند که دلشان برای سینمای مستند بتپد. امیدوارم کسانی که وارد این سازوکار میشوند به فعالیتشان ادامه دهند.
فکر میکنید اگر تنوع فیلمهای مستند در گونههای متفاوتی مثل اجتماعی،پرتره،مردمنگاری،حیاتوحش و... افزایش پیدا کند؛ این موضوع در جذب و علاقهمند کردن مخاطب عام به تماشای فیلمهای مستند موثر خواهد بود؟
تقسیمبندی فیلمهای مستند به پرتره، مردمنگاری، حیاتوحش، تاریخی و .... بیشتر برای پژوهشگران، محققان و سازندگان فیلمهای مستند کاربرد دارد. فکر میکنم تماشاگر عادی چندان علاقهای به این موضوع نداشته باشد که بداند فیلم مستندی که میبینند در کدام تقسیمبندی جا میگیرد. اصل این است که یک فیلم مستند آنقدر خوب ساخته شود که مخاطب را جذب کند. فراتر از تقسیمبندی، ساختار جذاب میتواند مخاطب عادی سینما را به سمت تماشای فیلم مستند بکشاند.
به نظرتان برگزاری جشنوارهای مثل جشنواره «سینما حقیقت» تا چه اندازه توانسته در فضای سینمای مستند جریانساز باشد؟
در این سالها شور و شوق دوستان مستندساز را برای رساندن فیلمهایشان به جشنوارهی «
سینما حقیقت» زیاد دیدهام. مطمئنا وجود چنین شور و شوقی در فضای سینمای مستند خوشحالکننده است. فکر میکنم این جشنواره جایگاه خود را به عنوان یک جشنواره رسمی در فضای فیلمسازی مستند پیدا کرده و جزو جشنوارههای مهم منطقه هم شده است.
خودتان به تماشای چه نوع مستندی علاقهمند هستید؟
من همه نوع فیلمی میبینم و از تماشای مستندهای تاریخی،پرتره، تکنگاری یا خودنگاری و اجتماعی بیشتر لذت میبرم. برایم مهم این است که فیلم، فیلم خوبی باشد. کوتاه یا بلند بودن آن مستند برایم اهمیتی ندارد. تماشای فیلم مستند از این حیث برایم جذاب است که میدانم اتفاقات پیش روی ما، ساخته یک ذهن قصهپرداز نیست بلکه واقعیت دارد. فرقی نمیکند آن مستند صرفاً خبری یا داستانی باشد؛ واقعیت داشتن آن برایم جذابیت دارد.
آخرین فیلم مستندی که دیدید، چه بود؟
فیلم«خونمردگی» به کارگردانی محمد کارت و «هنر کشتن» به کارگردانی بودو را دیدم و از تماشای هر دو لذت بردم.
خودتان تجربهای در ساخت فیلم مستند داشتهاید؟
من مستندهایی در حوزه صنعتی و در چند حوزه دیگر ساختهام؛ اما حوزه اصلی فعالیتم مستند نیست و ترجیح میدهم در حوزهای از سینما که بیشتر به آن اشراف دارم، فعالیت کنم.
این گفت و گو در نشریه رزانه جشنواره سینماحقیقت منتشر شده است.