به گزارش روابط عمومی جشنواره بین المللی سینماحقیقت، از جمع 800 فیلم مستند ایرانی که به دبیرخانهی نهمین دوره این جشنواره رسیده است، 34 فیلم از آنها، موضوع مقاومت و مبارزه با نیروهای داعش را دارند. مستندهایی که حاصل جسارت و دغدغههای فیلمسازانی است که برای رسیدن به هدفشان خطر کردهاند و به دل دشمن زدهاند. فیلمسازانی شبیه مستندسازان نسل قبل. نسلی که رویای آرمانهای خودش را داشت. نسلی که به اعتقاد «محمدحسین جعفریان» بخشی از آموزههای خود را از «شهید آوینی» دارد و برای رفتن و رسیدن، او را الگوی عملی خویش قرار داد، «بحران» بخشی جدایی ناپذیر از زندگی آنها بود و «مستند در بحران» کسب و کارشان! باور، نوع نگاه و عملکرد این نسل با تمام همکارانشان فرق دارد و به قول جعفریان «ما نسلی از مستندسازان هستیم که به هر بهاء یا بهانهای حاضر به شکار تصویر و سوژه نیستیم و معتقد به نوعی پسوند اسلامی-اخلاقی در کار هستیم که آن را از یادگارهای «آسیدمرتضی» برای خود میدانیم.»
* از اینجا شروع کنیم که به نظر شما مستندسازی در بحران چه ویژگیهایی دارد؟
به مستندهایی که خاص مناطق، گروهها و اتفاقات ویژه است و در شرایط عادی و طبیعی ساخته نمیشود، در اصطلاح «مستند در بحران» گفته میشود. «مستند جنگی» در اصل شاخهای از همین ژانر است و مستندسازی که به این حیطه پا میگذارد، باید قابلیتهای متفاوتی داشته باشد.
*چرا باید قابلیتهای متفاوت داشته باشد؟
*مستندساز بحران باید بداند وارد عرصهای شده که خطرناک است و هر لحظه احتمال دارد جان او تهدید شود. او برای شکار تصویر و سوژهی مطلوب خود به خط مقدم جنگ میرود، به قلب نیروهای دشمن میزند، یا در معرض حادثه طبیعی است و در یک کلام زیر سایهی تهدید کارش را انجام میدهد. او باید قابلیت جسمانی بالا و آمادگی روحی فوقالعادهای داشته باشد تا بتواند کار خود را بدون اشتباه و تزلزل انجام بدهد. او هم باید در برابر خطرات محیط از خود مراقبت کند و هم دوربین بر دوش کارش را انجام بدهد. کار «مستندساز جنگی» از این هم سختتر است، او باید با بیشتر سلاحهای رایج در مناطق جنگی آشنا باشد، صدای سوت انواع خمپارهها و توپها را بشناسد و ... . به یاری همین شناخت و آمادگی است که میتواند کار کند و سالم بماند.
* دیگر قابلیتهای مستندساز جنگ چیست؟ چه ویژگیها و توانمندیهایی دارد؟
باید هنر روابط عمومی بالایی داشته باشد تا بتواند اعتماد سوژههای خود را جلب کند. این توانایی تا زمانی که بین نیروهای خودی است زیاد به چشم نمیآید، ولی وقتی میخواهد به جبههی دشمن و یا مخالفان برود به شدت مورد نیاز است. بهعنوان نمونه من و آقای برجی جزو اولین خبرنگارهایی بودیم که به منطقهی تحت سیطرهی طالبان در اوایل حضورشان رفتیم. زمستان 1373 بود و شش ماه از روی کار آمدن طالبان میگذشت و مشتاق دیدن حاکمان جدید افغانستان بودیم. مدت 45 روز در شهر دوشنبه، پایتخت تاجیکستان ماندیم و تا زمانی که واسطههای مورد اعتماد طالبان ما را تایید نکردند، نتوانستیم به منطقه برویم. بماند که کسی هم آمد و ما را گزینش هم کرد، چیزی مثل همین گزینشهایی که داریم! تازه این آغاز راه است. مشکلات بعدی جلب اعتماد نیروهایی از طالبها بود که باور نمیکردند وقتی شما از اینجا میروید راست میگویید یا واقعیت را تحریف میکنید و بر علیه آنها حرف میزنید! جلب اعتماد چنین افرادی و اطمینانشان از اولین ابزارهای یک مستندساز برای پیشبرد کار است. اعتمادی که موجب میشود سوژهها در جلوی دوربین خود واقعیشان را به تو معرفی کنند و تو نیز متعهد میشوی همان را که میبینی و میشنوی به تصویر بکشی و روایت کنی.
*مستندی هم که دربارهی «احمدشاه مسعود» ساختید، با همین سختیها همراه بود؟
دقیقا. «احمدشاه مسعود» حتی مصاحبههای مطبوعاتی خود را نیز با تایید همین واسطههای مورد اعتماد انجام میداد. من در آن سالها قصد داشتم زندگی یک روز او را بسازم و این ممکن نبود مگر آنکه با این فرد مدتی بهطور واقعی زندگی کنم. مقدمهی این مساله، جلب اعتماد مسعود بود و این ممکن نشد مگر با تایید همین واسطههای مورد اعتماد او. بعد از آن بود که من به جبههی مسعود راه یافتم و توانستم مستند خود را بسازم.
*در ضمن گفتوگو از تعبیر «پسوند اسلامی- اخلاقی» در مورد کار خود استفاده کردید. چرا از این ترکیب استفاده کردید؟
این تعبیری است که از مرتضی آوینی به عاریت گرفتم. در کار مستند مواقعی هست که شما روی مرز وجدان فردی و عمل حرفهای قدم میزنید. در این مرز پیشنهادهای وسوسه برانگیزی وجود دارد که میتواند زندگی حرفهای شما را تا ابد عوض و شما را به آدم دیگری تبدیل کند. برای مثال یک بار در صحنهی مستند «احمدشاه مسعود» ما در نزدیکی مرز طالبان بودیم و سربازان مسعود به من گفتند اگر بخواهید میتوانیم یک جنگ نمایشی با طالبها درست کنیم تا کار شما جذابتر شود. پیشنهاد خوبی بود ولی چون احتمال میدادم به این بهانه کسی زخمی شود صرف نظر کردم. جالب آن بود که مدتی بعد هلیکوپتری از طالبها بالای سر ما آمد و منطقه به صورت جنگی بازسازی شد. عین آن چیزی که در ذهنم بود. معتقدم این نتیجهی آن عمل من بود. چیزی که به نوعی اعتقاد در نسل ما تبدیل شده است؛ اینکه به هر کاری در عرصهی حرفهای تن ندهیم و برای خود اخلاقی قائل هستیم.
اخلاقی مبتنی بر آموزههایی که داشتیم و داریم. بماند که در عرصهی حرفهای خارج از ایران کمتر از این خبرها هست و بیشتر مستندسازان و عکاسان بحران، حتی پول میدهند تا صحنههایی را بازسازی و برای خود نام و اعتبار به دست بیاورند.
*و دربارهی نسل جدید فیلمسازانی که این نوع مستندهار ا میسازند، چه نظری دارید؟
نسل جدیدی از بچههای مستندساز شروع به کار کردهاند که نیاز به حمایت و دیده شدن دارند. باید به فکر تشکیلاتی بود که آنها را حمایت کرده و تحت نظر بگیرد. این نسل باید جایگزین نسلی شود که دیگر توان و انرژی گذشته را ندارد. آنها در اصل چشمهای امین ما در دنیای رسانهها هستند و حضورشان نشانی از حضور جمهور اسلامی در همهی عرصههای خبری است.
این گفت و گو در سومین شماره نشریه روزانه نهمین جشنواره سینماحقیقت منتشر شده است.