۰
پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۰۸:۵۲

نقدی بر مستند " سی یار " به کارگردانی کامران جاهدی

کو یارم؟ یارم کو؟!
نقدی بر مستند " سی یار " به کارگردانی کامران جاهدی
مستند سی یار با درونمایه های اجتماعی و انسان نگرانه اش از طرح گزارش گونه ی یک معضل اجتماعی فراتر می رود و نگاه عمیق تری به پدیده ی ازدواج در سنین پایین دارد.
سی یار، قصه گوست و این قصه را از زبان آدم هایش می گوید. تکه ای از زندگی "مهرداد رواند" به عنوان شخصیت اصلی، در واقع بخشی ناگفته از زندگی هزاران پسر و دختر کم سن و سالی است که در مرز کودکی و بلوغ، خویشتنِ خویش را گم کرده اند. این مستند که به سفارش صدا و سیما و به کارگردانی کامران جاهدی ساخته شده، با نگاهی خلاقانه و متفاوت به سوژه ای که شاید چندان هم بکر نباشد، نویدِ تولدِ یک مستندساز اجتماعی را می دهد. توانمندی فیلمساز در تدوین و کسب تجارب و جوایزی در این زمینه نیز سبب شده که جاهدی افق دید بهتری نسبت به استراتژی های کارگردانی پیدا کند.  طرح موضوع طلاق و آسیب شناسی آن در این قبیل آثار به راستی چقدر اهمیت دارد؟ بر اساس آمار رسمی  اعلام شده در کشور، 17 درصد از ازدواج‌ها، مربوط به  افراد زیر 18 سال بوده و همچنین از سال 94 بیش از پنج درصد ازدواج‌ها در سنین کمتر از 15 سالگی ثبت شده اند؛ با حیرت و تاسف باید گفت، قانون صریحی درباره ازدواج کودکان وجود دارد که بر طبق ماده ۱۰۴۱ آن : " نکاح دختر را قبل از رسیدن به ۱۳ سال و پسر را قبل از ۱۵سال، با اذن ولی و با تشخیص دادگاه منوط به رعایت مصلحت کودک، مجاز می داند".  مهم تر آنکه اغلب این ازدواج ها به اصرار والدین این کودکان و به اقتضای شرایط قبیله ای و عشیره ای آنها صورت می گیرند. اغلب خانواده هایی با این مشخصات، در مناطق محروم کشور مانند کردستان، کهگیلویه و بویر احمد، لرستان، هرمزگان و ...  زندگی می کنند و  عمدتا در شرایط اقتصادی پایینی به سر می برند. پیامد کودک همسری و ازدواج هایی که بدون رضایت دختر و پسر در سنین پایین اتفاق می افتد، تبعات تلخی همچون خشونت، خیانت، طلاق رسمی و عاطفی، همسرکشی و افسردگی  را به دنبال دارد. آمار بالای سقط جنین، خودسوزی و خودکشی در مناطق محروم، دورنمای دیگری از این وضعیت وخیم است، که بیش از هر چیز دلیل اصلی آسیب های روحی و فروپاشی بنیان خانواده ها ست. 
تعریفی که والدین مهرداد از او ارائه می دهند تجسم یک تابلوی کم نقص از ذهنیات و انتظاراتی است که روزی از خود داشتند و اکنون آنها را در فرزندشان که روحیات دیگری دارد، جست و جو می کنند . ادامه این روند مخرب و توقعاتی که والدین، اغلب از سر نا آگاهی و تعصب از جوانان انتظار دارند، به هیچ روی با خوی و منش آنان همخوانی ندشته و این عدم تطابق سبب می شود تا عصیان های جوانی زودتر از موعد از راه برسند؛ با موج های ویرانگری که پیش از هر چیز شخصیت درونی این کودکان را نابود و زخمی می کند.
خانواده  مهرداد در 16سالگی سر و سامان او را در ازدواج کردن با دختر دایی هم سن و سالش می بینند و او را مجبور می کنند تا با دختری که دوست ندارد ازدواج کند. دخترک هم با این باور که می تواند به این زندگی اجباری ادامه دهد، بارهاو بارها برای ایجاد پل های عاطفی با مهرداد می کوشد. اما مهرداد سیِ یار واقعی خود می گردد، آنکه عاقبت، معنای عشق را با او بفهمد. همراه شدن دوربین با مهرداد در طول یک روز و با ماشین رنوی قرمز رنگی که به قول خودش "مَرکَبِ چریکی" اوست، امکان شناخت نزدیک تر و درک احساسی این جوان عاطفی را به مخاطب می دهد. درک کودکی بر باد رفته ی مهرداد، برای همذات پنداری با او مهم است، همچنان که همراهی با ساده دلی های همسر کم تجربه اش، از پس پرده ی توری اتاق خواب، غمگنانه می نُماید. مهرداد در آیینه ای غبار گرفته و پر لکه، صورتش را می بیند، ابهام و اعوجاج جزیی از او شده است و چونان که رویاهایش را در کودکی گم کرده است برای آینده ی تاریکی که پیش رویش می بیند، راهی جز نزدیک شدن به خالق ندارد. بازیگوشی های فیلمساز از انتخاب قاب ها و با چشمی که همیشه در کمین سوژه هاست، آشکار می شود. جاهدی، همچنین می خواهد تا در عین جلب اعتماد مهرداد برایش دست و پاگیر نباشد. پرسش های کوتاه ، مکث های با معنی، فلو و فوکوس شدن لنز، همه و همه برای رمز گشایی عمیق تراز دنیای این جوان کافی نیست. گویی در ورای آن لحن صادقانه و ته ریش نا مرتب و چشم هایی که دیگر برق نمی زنند، دردی گزنده نهفته است که بسیار پیش تر، دشنه اش را از قلب و روح او بیرون آورده اند. جاهدی در این مستند نمی خواهد نسخه ای بپیچد و در تایید یا تکذیب کسی واقعیت را دیگر گون کند؛ او مناظر زنانه و مردانه را با هم نشان می دهد؛ اگر چه ممکن است این قصه بیشتر  شرح غصه ی تلخ مهرداد باشد.  واقعیت طلاقِ خود خواسته ی مهرداد از  چشم خانواده ها و مخاطب نیز پنهان نمی ماند و بار سنگین حفظ استقلال را بر دوش این مرد جوان، چیزی فراتر از تحمل شانه های نحیف او باز می تاباند. در مقابل از دریچه ی نگاهی زنانه، دخترک جوان و شکسته دل، با انتقاد از روحیات مهرداد و دلخوری از دوری جویی های او، در پیدا کردن مقصر اصلی این جدایی، گیج و ناتوان است. دلزدگی های مهرداد از شرایط کنونی، در واقع  وزنه ی سنگین پذیرش گناه را به سمت دخترک جوان می راند، زنی که نمی داند در پی چشیدن طعم بی مهری های همسرش  و پس از یک طلاق تراژیک آیا می خواهد یا می تواند در آینده دوباره ازدواج کند، مادر بشود و نسل دیگری را تربیت کند!؟
 مهرداد با انتخاب پیشه ای که پدرش برای او آرزو می کند، می خواهد تا از این زخم ها بگذرد، اما کو فرصتی که بتواند درسش را بخواند و کو دستی که دست های کم رمقش را بگیرد و او را از تنهایی و نو امیدی نجات دهد؟
اشاره غیرمستقیم فیلمساز، به آلام روحی درمان نشده ی کسانی که در این مستند می بینیم و واکاوی زخم هایی که بر روح و جسمشان نشسته، اولین گام برای گشایش روزنه هایی است که از پس ِ این تاریکی پدیدار خواهند شد.

  « شادی حاجی مشهدی»
 
 
 
کد مطلب: 3916
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *