۰
چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۲۲:۵۴

نقدی بر مستند " خالو اسدالله" به کارگردانی محمد عسگرخواه

جذاب،ولی ناتمام
نقدی بر مستند " خالو اسدالله" به کارگردانی محمد عسگرخواه
جذاب،ولی ناتمام
اسدالله عسکری‌مقدم که در محل به "خالو اسدالله" معروفست،چوپان شصت ساله‌ای است که در روستایی از توابع تنکابن به نام "لاکتراشان" زندگی کرده و به امانت و ایمان و درست‌کاری شهره منطقه است.او امامزاده‌ای را به خواب می‌بیند که گویا در همان حوالی دفن شده است. امامزاده از او می‌خواهد در مدفن او بنایی برپا کرده و امامزاده‌ای را برای رفع حاجت مردم ایجاد کند.خالو چنین کرده و با پولی معادل هفت میلیون تومان که از فروش یک رأس گاو و گوساله‌اش به دست می‌آورد به ایجاد بنایی برای امام‌زاده همت می‌گمارد.مردم که برای انجام فرائض مذهبی خود به امامزاده نیاز دارند از این قضیه خوشحال می‌شوند؛ولی خیلی زود بین آنها دو دستگی ایجاد می‌شود؛برخی به حرفهای خالو اسدالله ایمان آورده ادعا می‌کنند که در مواقعی نوری را حول سیمای او دیده‌اند و بر این امر نیز شهادت می‌دهند؛ولی برخی دیگر تمسخرکنان آن را خرافه تلقی می‌کنند و خواهان آن هستند که حضرت امام‌زاده از خود معجزه‌های بیشتری نشان بدهد تا آنها نیز بتوانند ایمان بیاورند.
آنطور که از صحبت‌های اهالی برمی‌آید،لاکتراشان دهی دورافتاده و خارج از مدار ارتباطی شهر و روستاست که بیش از هر چیز به یک جاده مراسلاتی نیاز دارد تا بتواند خود را از این انزوا حارج کرده و زمینه‌های گسترش و رشد و بالندگی را تجربه کند.تا مگر از این رهگذر جوانان روستا به زادگاهشان باز گردند و روستا دوباره رونق بگیرد.
خیلی زود پای مدیران اوقاف به قضیه باز می‌شود.در ابتدا با قضیه امام‌زاده به تندی برخورد کرده و از قاطعیت قانون در قلع و قمع بنای امامزاده می‌گویند؛و این که ظن قوی بر احتمال سودجویی است؛و آنها با تمام نیروی خود در مقابله با این قضیه خواهند کوشید.این دیدگاه در بین اهالی روستا بازتابی اعتقادی یافته و آنها معتقدند که خودامام‌زاده نقشهٔ بدخواهان را در نطفه خفه خواهد کرد؛خالو اسدالله هم معتقد است امامزاده آنقدر قدرت و معجزه دارد که ماشین آنها را در همان ورودی روستا به دره سرنگون سازد! برخی دیگر از روستائیان که باورهاشان ریشه‌ای زمینی دارد معتقدند اهالی لاکتراشان اجازه نخواهند داد اوقاف به ساحت امامزاده اساعهٔ ادب کند,چه رسد به این که خواسته باشد آنرا تخریب کند.
به رغم قدرت‌نمایی‌های مدیرکل اوقاف در صحنه پایانی شاهد دیدار او و خالواسدالله هستیم و برخلاف صحبت‌های پیشین او از قدرت‌نمایی امام‌زاده گفته و این که امامزاده داوود فردی که از تخریب امامزاده می‌گفت را به سزای عمل و اندیشهٔ خود رساند و دیگر جایی و موجبی برای نگرانی نخواهد بود که امامزاده همچنان باقی خواهد ماند. به نظر می‌رسد در روند تولید فیلم ودر مواجههٔ گروه با این امر حوادثی رخ داده باشد که جای خالیشان در فیلم به شدت محسوس است.علت تغییر عقیده صد و هشتاد درجه‌ای مسؤلان در قبال مسئله امام‌زاده روشن نشده و پیرنگ فیلم در این قسمت با سستی روبرو می‌شود. "خالو اسدالله" به لحاظ محتوایی نیز بر نگاهی جامعه‌شناسانه تأکید دارد که در آن می‌توان سیمای روستایی دورافتاده در شمال ایران را یافت که روستائیانش به لحاظ فقدان امکانات زندگی امروز، ناگزیر از مهاجرت به شهرهاشده‌اند.امری که روستائیان در صحبت‌هایشان به آن اشاره داشته و کشیدن جاده‌ای مراسلاتی را همچون حلّال مشکلات خویش می‌دانند.اگرچه این نگاه که در فیلم مؤکدا مورد اشاره قرار می‌گیرد از حد و اندازه‌های ارجاع‌هایی زودگذر فراتر نرفته و جنبه‌ای تحلیلی به خود نمی‌گیرد؛ولی روشن است که سازنده فیلم بر طرح آن تأکید دارد.
در پایان خالو اسدالله را می‌بینیم که ظفرمندانه به زنان آبادی پیوسته و در کنار آنان که با پختن و توزیع آش نذری از امامزاده قدردانی می‌کنند می‌نشیند؛و سرانجام در واپسین نمای فیلم،خالو اسداله را می‌بینیم که با آویختن فانوسی روشن به درخت کنار امامزاده و لمس دخیل‌های درخت،به صورتی نمادین از روشن باقی ماندن چراغ امام‌زاده می‌گوید. خالو اسدالله فیلم جذابی ست که توفیق خود را بیش از هر چیز و به رغم بسته نشدن حلقهٔ روایت  ؛ مدیون دو چیز است: نخست تصویرهای فیلم که به لحاظ کمپوزیسیون و رنگ و نور از یک پختگی فنی حکایت می‌کنند؛و   دیگر تدوینی   که توانسته با حفظ تداوم بصری و پیوستگی تصویرها یک معماری دیداری چشم‌نواز را به مخاطب ارائه دهد.موسیقی نیز از انتخابی شایسته حکایت دارد که حال و هوای مه گرفتهٔ روستا را در کنار باند جلوه‌های شنیداری تشدید می‌کند.تلاشی موفق در صداگذاری،که به خوبی حس حضور در روستا را به مخاطب منتقل می‌سازد.
چشم به راه دیدن فیلمهای بعدی عسکرخواه باقی می‌مانیم.

« همایون امامی »
  
 
کد مطلب: 3908
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *