۲
سه شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۹:۵۰

نقدی بر مستند "زمان"به کارگردانی ماریا ماوتی

مهاجرت و بازنمایی آن: نگاهی به مستند
نقدی بر مستند "زمان"به کارگردانی ماریا ماوتی
یکی از نمونه‌های متأخرِ فیلم هایی که با موضوع مهاجرت ساخته شده اند، مستند "زمان" ساخته "ماریا ماواتی" است. این فیلم تصویرگر دوره‌ای از زندگی مرد جوانی است که به همراه همسر و فرزندانش به ترکیه مهاجرت کرده تا از این طریق بتواند به همراه آن‌ها پناهندگی کشور کانادا را اخذ کند. اما طی این فرآیند شرایط به‌گونه‌ای برای مرد جوان پیش رفته که به جدایی خانواده‌اش از او منجر شده است. مرد جوان اکنون چشم‌انتظار است، بلکه همسرِ سابقش بتواند او را از این وضعیت نجات دهد؛ کاری که به نظر می‌رسد آن زن چندان تمایلی به انجام آن ندارد...
همان‌طوری که از سطور فوق برمی‌آید، موضوعی که مستندساز قصد ورود به آن را دارد، موضوعی خاص و جذاب است که می‌تواند به دلیل ایرانی بودن شخصیت‌ها، به‌اندازه جذابیتش ممنوعه هم تلقی شود؛ اما چرا ممنوعه؟
اگر نگاهی به کشورهایی چون سوریه و افغانستان بیندازیم که نام آن‌ها با پناه‌جویی و پناهندگی گره خورده است، به‌خوبی درمی‌یابیم که تفاوت مهاجرت قانونی با پناهندگی در کجاست. پژوهش‌های مختلف نشان می‌دهد بخش قابل‌توجهی از مهاجرت‌های قانونی در جهان، به دلیل ارتقا تحصیل و درآمد و حتی دلایل خانوادگی و شخصی انجام می‌شود؛ اما روی آوردن به دنیای تیره و ترسناک پناهندگی تقریباً به شکل کامل پیامد استیصال و بن‌بست اجتماعی-سیاسی یا اقتصادی برای افراد است. بنابراین بدیهی است در جامعه‌ای که حاکمیت، مدعی عدالت اجتماعی، رفاه و آسایش برای شهروندان است و بسیاری از آثار هنریِ منتقد متهم به "سیاه نمایی" می شوند، پناهندگی همان لکه ننگی است که باید انکار شود و به‌عنوان نوعی اختلال روانیِ فرد پناه‌جو، شناسایی و به ناخودآگاه جامعه تبعید شود. در این صورت می توان پرسید پس مستندهایی مثل "زمان" چگونه مسئله‌ای مانند مهاجرت و به‌خصوص پناهندگی را بازنمایی می‌کنند؟
پژوهش‌ها و نشست‌های کارشناسی که در ارتباط با این موضوع انجام شده آشکار می سازد، اغلب مستندهایی که به بازنمایی این پدیده‌ها پرداخته‌اند به لحاظ مفهومی و حتی به لحاظ شیوه مواجهه فیلم‌ساز با موضوع، دارای کَژ کارکردی‌هایی هستند که مستند "زمان" هم از آن مبرا نیست.[1] اصلی‌ترین دلیل این کَژ کارکردی‌ها نفوذ و تسلط گفتمان‌هایی است که کل فرآیند مفهوم‌سازی درباره مهاجرت را بر اساس منافع خود و به شکل نامحسوس رمزگذاری می‌کنند؛ نوعی رمزگذاری که از فرط تکرار، در پسِ ذهنِ مستندساز هم حک‌شده است. بدین ترتیب اگر مستندساز فاقد ابزار نظری لازم برای مواجهه انتقادی با موضوع باشد، به سرعت متأثر و همسو با آن گفتمان‌ها عمل می‌کند.
مروری اجمالی بر فیلم‌هایی که طی سال‌های اخیر در ارتباط با پناه‌جوهای خاورمیانه تولیدشده‌اند نشان می‌دهد، سویه مفهومی بسیاری از آن‌ها منتج از گفتمانِ "لیبرالِ حقوق بشر" است که هدفش نه برقراری عدالت اجتماعی، بلکه حفظ وضع موجود و تثبیت جایگاه‌های فرادستی و فرودستی در سطح بین‌المللی است؛ وظیفه‌ای که قرار است با حذف عاملیت‌ها از تصاویر، به‌واسطه بنیادهای مردم‌نهاد و خیریه‌ها به سرانجام برسد. درواقع قرار است تصویر سوزناک پناه‌جو در مقام "قربانی"، منجر به برانگیختن حس همذات پنداری غربی‌ها و جمع‌آوری کمک‌های مالی آن‌ها یا در بهترین حالت فشارِ برخی گروه‌های اجتماعی بر مقامات محلی، برای توجه به وضعیت اسفبار پناهندگان باشد. از طرف دیگر شواهد روشنی وجود دارد که نشان می‌دهد متولیان فرهنگی در ایران تمایل زیادی دارند تا محصولات سینمایی را به بازار عرضه کنند که با تقلیل مسائل اجتماعی به مشکلات فردی و روان‌شناختی، فرد آسیب‌دیده اعم از پناهنده، معتاد، بزهکار و ...را مسئول وضعیت خود معرفی کند و به‌این‌ترتیب از کل موضوع به نفع مبرا کردن نقش دولت، سیاست‌زدایی کنند.
 بااین‌حال در مستند"زمان" مستندساز باوجود تأمل بر گذران سخت زندگیِ شخصیت اصلی توانسته است تا حدودی از "حادنگاری" های رایج در این عرصه فاصله بگیرد و با تمهیدات مختلفی که به کار می‌گیرد لحظات جذابی را برای مخاطب بیافریند. از جمله تمهیدات مثبتی که خانم "ماوتی" به کار می‌گیرد این است که اطلاعات فیلم را از کانال‌های مختلف به بیننده عرضه می‌کند؛ کشاندن مادر، برادر، دوست و اقوام به مقابل دوربین برای بازگویی بخشی از مسائل به طور حتم تلاشی است که به بیننده جایگاه رفیع‌تری برای قضاوت می‌بخشد. همچنین تمهید مستندساز برای برقراری نوعی قیاس معکوس بین همسر سابق شخصیت اصلی و مادر او که به شکاف فزاینده نسلی اشاره دارد و سرکشی نسل جدید را در برابر مظلومیت نسل قبل به نمایش می‌گذارد، تمهیدی هوشمندانه برای درک روابط خانوادگیِ درون فیلم است. اما متأسفانه باوجود این تمهیدات، همچون فیلم‌های مشابه، پرسش اساسی درباره چرایی تحمل رنج پناهندگی پاسخی درخور نمی‌یابد.
 مستندساز در فیلم "زمان" بخش عمده تمرکز خود را بر مشکلات مرد جوان و دلایل ازهم‌پاشیدگی خانواده گذاشته است تا پیامدها و نتایج دهشتناک پناهندگی را به بیننده نشان دهد، اما به دلایل مختلف از نمایش و ذکر چرایی به جان خریدن این سختی‌ها طفره می‌رود. بیننده آگاه امروز که به‌واسطه رسانه‌ها بارها و بارها جزئی‌ترین فجایعی را که در مسیر پناهندگی بر سر افراد می‌آید دیده است و بازهم شاهد موج‌های تازه پناهندگی است، خسته از حجم بالای تصاویر دل‌خراش، در جستجوی راهی برای درک چرایی این عمل است، نه ذکر چندباره مصیبت. مستندساز می‌تواند موافق یا مخالف پناهندگی باشد، اما نمی‌تواند "پیامد" را جایگزین "علت اولیه" کند و مشکلات اجتماعی-اقتصادی فراگیر را به مسائل فردی و خانوادگی تقلیل دهد. باید به یاد داشته باشیم حتی اگر به‌عنوان مستندساز از ورود به برخی حوزه‌ها و پرداختن به آن‌ها بیم داریم، سیاست‌زدایی از آن حوزه‌ها و استحاله آن‌ها به موضوعات دیگر، به معنای مشارکت در رشد پدیده‌هایی است که قصد نقد آن‌ها را داریم.
 نکته‌ای دیگری که درباره مستند "زمان" می‌توان به آن اشاره کرد شیوه مستندسازی است. در این فیلم مستندساز تلاش کرده است به شیوه مشاهده‌ای وفادار بماند و همچون ناظری بی‌طرف شنونده صحبت‌های دیگران باشد(هرچند که در کنار هم نشاندن افراد مؤثر باشد). اما اتخاذ این شیوه به دلیل حساسیت مسئله پناهندگی و طرح روابط شخصی، باعث شده است بیننده نتواند از اغلب اطلاعاتی که از سوی شخصیت‌ها ارائه می‌شود اطمینان حاصل کند و بر اساس آن دست به استنتاج بزند. به‌بیان‌دیگر، وقتی شخصیت‌ها در گفتگو با یکدیگر به دلیل ملاحظات گوناگون از بیان واقعیت طفره می‌روند و همسر سابق تنها به‌واسطه شنیدن صدایش از موبایل، شناسانده و به‌گونه‌ای، متهم می‌شود، دیگر درمی‌یابیم "مشاهده" چاره‌ساز نیست و می‌باید "مداخله" جایگزین آن شود. باید همواره در نظر داشت که این موضوع است که شیوه مستندسازی را مشخص می‌کند و نمی‌توان شیوه‌ها را به‌عنوان اشکالی زیبایی‌شناختی در میدان‌های مختلف پیاده‌سازی کرد. روشن است چنانچه در مورد بسیاری از موضوعات حادِ اجتماعی، مستندساز دست به "مداخله مستقیم" در برابر دوربین و تماشاگر نزند و شخصیت‌ها را با پرسش‌هایی دقیق و چالش‌برانگیز روبرو نکند، واقعیت هیچ‌گاه خود را آشکار نمی‌سازد.

« پوریا جهانشاد»
 
 
[1]  به‌عنوان نمونه می‌توان به سلسله نشست‌هایی اشاره کرد که تابستان سال 96 تحت عنوان مهاجرت و دیاسپورا توسط گروه رخداد تازه مستند با حضور کارشناسان برگزار شد.
کد مطلب: 3872
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *