۰
سه شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۲۰:۰۷

نقدی بر مستند " خاتمه " به کارگردانی هادی زارعی و مهدی زارعی

کانون خانواده یا کانون خشونت
نقدی بر مستند " خاتمه " به کارگردانی هادی زارعی و مهدی زارعی
"خاتمه" مستندی است آسیب شناسانه درباره خشونت خانگی علیه دختری افغان که در طول مدت دو سال به فراز و نشیب های پرونده او در اورژانس اجتماعی بهزیستی می پردازد.
هادی و مهدی زارعی که تجربه ساخت چندین مستند را در کارنامه خود دارند، در فیلم جدیدشان سراغ موضوعی اجتماعی و به روز رفته اند که در صدر اخبار جهانی قرار دارد؛ خشونت علیه زنان که اخیراً به واسطه افشاگری افراد مختلف در سطوح مختلف مورد توجه و واکنش جهانیان و رسانه ها قرار گرفته است.
"خاتمه" افشاگری یک دختر افغان به نام خاتمه درباره خشونتی است که از سوی خانواده و شوهرش نسبت به او روا شده و همین مهاجر بودن و تلاش دختر برای رساندن صدایش به اورژانس اجتماعی بهزیستی شهر شیراز که در آن ساکن است، کاراکترش را برجسته و متمایز می کند. به همین دلیل می توان انتخاب خاتمه به عنوان کاراکتر محوری یک مستند اجتماعی و دغدغه مندی نسبت به این سوژه را از سوی سازندگان اثر که دو سال ساخت آن طول کشیده، هوشمندانه دانست.
فیلم از دفتر بهزیستی و کشمکش خانواده خاتمه؛ که در رأس آنها برادرش قرار دارد، برای بردن او و پس گرفتن شکایت اش آغاز می شود که منجر به پیچیده شدن این پرونده و باز شدن پای افراد خانواده و همچنین حضور مسئولان و بازرسان بهزیستی در خانه و حتی محل زندگی این دختر افغان و خانواده شوهرش می شود.
همان ابتدای کار؛ در اوج یک کشمکش پر التهاب است که مخاطب به میانه این موقعیت پرتاب می شود. موقعیتی که به واسطه رئالیسم جاری و آنچه در لحظه رخ می دهد، تأثیرگذاری و اهمیت بیشتری پیدا می کند. کشمکشی آکنده از فحش و کلمات رکیک که هرچند در جهت همان رئالیسم است اما هرچه پیشتر می رویم به واسطه تکرار این کلمات و مانور افراطی بر آن ها  ، به تدریج هم اهمیت خود را از دست می دهد هم قبح این میزان فحش و توهین ناموسی از بین می برد. در عین حال این سوال را به ذهن می آورد که آیا وامداری به واقعیت، حد و مرزی برای چنین رویکردی تعیین می کند یا نه؟
فیلم به واسطه موقعیت جذاب همراهی با خاتمه در طول دو سال، این امتیاز منحصر به فرد را یافته که بتواند به کاراکتر خاص این دختر نزدیک شود و فراتر از التهابات و فراز و نشیب ها و درگیری ها، مخاطب را به لایه های درونی او نزدیک کرده و نوعی تناقض یا حتی بازی با اطرافیان را در کاراکتر خاتمه نشانه گذاری کند.
دخترکی که دچار ترس از شوهر خواهرش است . چراکه خواهرش خودکشی کرده و او شوهر را مسبب مرگ خواهرش می داند. حالا وقتی خانواده او را در منگنه ازدواج اجباری با همان شوهر خواهر قرار داده، ذهنیات او به این موقعیت دامن زده و ترس و فرارش رنگی از تهدید علیه زندگی می گیرد. همانطور که این نشانه گذاری در ذهن آشفته خاتمه را می توان کمی جلوتر در مواجهه او با ماجرای شکایت برادرش از دروغ های او دنبال کرد؛ که دخترک بدون دلیل، ترس از اعدام شدن دارد درحالیکه موقعیت او در پرونده قضایی در جهت چنین ترس و نگرانی نیست. این ظرائف کمک می کنند تا در عین دنبال کردن یک پرونده واقعی خشونت خانگی بین قوم مهاجر افغان، کاراکتر دراماتیک و چند بعدی خاتمه برجستگی بیشتری پیدا کند و البته زمینه برای چرخش پایانی او برای بازگشت به خانواده فراهم شود. چراکه همان دختری که اصرار به طلاق گرفتن و ماندن در بهزیستی و آرزوی درس خواندن و خواننده شدن داشت، بعد از آخرین جلسه دیدار با خانواده اش به یکباره زیر همه چیز می زند و حالا اصرار دارد که بهزیستی را ترک کرده و نزد خانواده و شوهرش برود. دختری که بعد از گذر دو سال و زندگی در بهزیستی؛ شروع به پرخاشگری نسبت به دوستانش و مسئولان بهزیستی می کند و ابعاد جدیدی از کاراکتر پنهان خود را افشا می کند که چه بسا موید همان نشانه گذاری های اولیه در جهت دامن زدن به آشفتگی های ذهنی خاتمه باشد که در لحظاتی حس نقش بازی کردن را مقابل مسئولان بهزیستی تداعی می کند. این رنگ آمیزی باعث شده این مستند ورای وامداری به رئالیسم واجد نقاط اوج و عطف دراماتیک شود و یادآور این جمله طلایی که درام جاری در زندگی های واقعی از هر قصه و داستانی جذاب تر و در عین حال اصیل تر و ملموس تر است. فیلم با بازگشت خاتمه به آغوش خانواده ای که دو سال قبل از دامان آنها فرار کرده، به اتمام می رسد و تناقض این موقعیت می تواند موید تراژدی بی سرانجام بودن فرار از خشونتی باشد که از سوی خانواده به زنان روا می شود. چراکه وقتی آینده و فردایی بیرون از بهزیستی برای دختران و زنان خشونت دیده وجود نداشته باشد؛ آخرین راه، تنها انتخاب است؛ تراژدی بازگشت به کانون خشونت و دور تسلسل خشونت خانگی علیه زنان.

« سحر عصرآزاد »
 
کد مطلب: 3860
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *