۰
سه شنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۵۷

نقدی بر مستند " پدر طالقانی " به کارگردانی محمدعلی محمد دوست

گزارشی از واقعیت
نقدی بر مستند " پدر طالقانی " به کارگردانی محمدعلی محمد دوست
به نظر می‌رسد آن‌چه که یک اثر هنری را در چشم مخاطبان بی یا با ارزش می‌کند؛ باورپذیربودن یا نبودن آن اثر است. سینما به طریق اولی نیز چنین است. سینما چه داستان تعریف کند و چه سراغ مضامین مستند برود؛ همواره در حال روایت و گزارش واقعیت و تخیل است و آن‌چه در این میان بسیار مهم است و در مواردی به سادگی فراموش می‌شود؛ عدم قضاوت سازنده یا سازندگان یک فیلم و وانهادن قضاوت و داوری به مخاطبان است. شاید هیچ چیزی برای مخاطبان سینما به اندازة قضاوت یک کارگردان در روایتش از واقعیت و تخیل؛ آزاردهنده نباشد. خوشبختانه این مهم در پدر طالقانی تا حد بسیاری رعایت شده است. فیلم در موارد بسیاری به گزارشی از گذشته اکتفا کرده و سعی نمی‌کند پیشاپیش در مورد شخصیت‌های اثر داوری کند. شاید برای همین است که در میان راویان این فیلم از هر قشری دیده می‌شوند و حتی راوی اصلی آن کسی است که در روزگار گذشته، بنا بوده که یکی از دشمنان آیت‌الله طالقانی باشد. ظرافت‌هایی در اجرای این اثر دیده می‌شود که از چشم تماشاگران دور نمی‌ماند. بازسازی‌های مستند رخدادها با استفاده از بازیگرانی ناشناخته و فضاسازی‌ها بی آن که هیچ قصدی برای خودنمایی سازندگان اثر در میان باشد، به خوبی می‌توانند مکمل روایت راویان فیلم باشند.
آن‌چه که شاید بیش از مورد دیگری باعث می‌شود که پدر طالقانی را مانند اثری داستانی دنبال کنیم، روان بودن روایت در آن و عدم حضور ظاهری کارگردان در لابلای روایت است. به این معنا که فیلم کاری نمی‌کند تا هر لحظه به عنوان مخاطب به ما گوشزد کند که این اثری مستند است و با ساعت‌ها کار و جستجو و تحقیق فراهم آمده و یک گروه زحمت‌ها کشیده‌اند تا این فیلم آماده شود. دستمایه و تصاویر اثر به خوبی این وظیفه را برعهده می‌گیرند. به همین سیاق، کارگردان هیچ مکث نالازمی روی بازیگرانی که در نقش شخصیت‌های تاریخی بازی کرده‌اند نمی‌کند و این ما در مقام مخاطب هستیم که هنگام تماشای فیلم، به خودمان می‌گوییم که چند شخصیتی که نقش آیت الله طالقانی را بازی می‌کنند، هم شباهت ظاهری‌شان به شخصیت اصلی حفظ شده و هم میزانسن‌ها و بازی‌هایشان اصطلاحاً گل درشت نیست و توی ذوق نمی‌زند. این نکته دربارة دیگر بازیگرانی که نقش مردم عادی را بازی کرده‌اند، به مراتب بیش‌تر رعایت شده و مستند بودن این فیلم را به خوبی به رخ می‌کشد. نگاه کنیم به صحنه‌ای که منزل شخصی آیت الله در پیچ شمیران به یک ستاد مردمی بدل می‌شود و روزانه افراد زیادی به آن‌جا مراجعه می‌کنند، تیپ‌هایی که برای بازی در نقش افراد این ستاد انتخاب شده‌اند، مانند مردم عادی آن سال‌ها هستند. به نوع پوشش و موی مردان و قیافه‌ها توجه شده است. به نظر می‌رسد توجه به جزییات در این فیلم، بیش از حد معمول بوده است و ما را به یاد گفته‌های یکی از بزرگ‌ترین کارگردان‌های سینما- هیچکاک- می‌اندازد که : سینما یعنی جزییات.
فیلم تلاش ندارد که از ریز تا درشت رخدادهای مربوط به شخصیت اصلی‌اش را برای تماشاگرانش بازگو کند و هوشمندانه واپسین لحظات فیلمش را همزمان با سرنوشت مأمور اطلاعات و امنیتی به تصویر می‌کشد که راوی اصلی ماجراها است. فیلم، درواقع به رخدادهای مختلف بعد از انقلاب و اتفاق‌های تلخ و شیرینی که پیرامون آیت الله طالقانی رخ دادند؛ نمی‌پردازد. نقطة پایانی روایت فیلم‌ساز این نقطه است که مصادف با پایان روزهای رژیم شاه است. در این‌جا نیز همچنان جزییات مورد توجه قرار گرفته‌اند. فیلم، نشان می‌دهد که در روزهای واپسین رژیم گذشته، شیرازة همه چیز به هم ریخته است. بختیار ساواک را منحل کرده و عنقریب است که مردم بریزند و این مأمور ساواک را نیز مانند دیگران دستگیر کنند. او به سرعت وسایلش را جمع می‌کند تا بگریزد. لابلای چیزهایی که بر می‌دارد، عکسی از آیت الله نیز دیده می‌شود. یادمان می‌آید که او در تمام طول روایتش گاه و بیگاه به «سمپات» شدن برخی از مخالفان ایشان سخن به میان آورده است. شاید هیچ نماهایی به این ترتیب نمی‌توانستند، اثرگذاری این گفته‌ها را این چنین به نمایش بگذارند. راوی اصلی در انتها نجات پیدا می‌کند و خانه‌ای را که در آن گزارش تهیه می‌کند، آغشته به نفت کرده و آن را آتش می‌زند. نمای پایانی جلوی در اتاق او را نشان می‌دهد که شعله‌ها به هوا برخاسته‌اند و در شگفتی هرچه تمام‌تر، فیلم مانند یک اثر داستانی به پایان می‌رسد. نمونه‌هایی از این دست را در آثار مختلفی شاهد بوده‌ایم. فیلمی داستانی در حال تمام شدن است و همچنان ابهاماتی در ذهن ما بر جای مانده که فیلم قطعاً بنا ندارد به آن‌ها پایان دهد و ناگهان تیتراژ پایانی ظاهر می‌شود. این شاید بهترین پایان‌بندی برای فیلم پدر طالقانی باشد که پرسش‌های بی‌شماری را با ظرافت هرچه تمام‌تر بی‌پاسخ می‌گذارد. راوی چگونه نجات یافته است. چه پیچ و خم‌هایی را در زندگی‌اش طی کرده تا به این نقطه رسیده که بیاید جلوی دوربین کارگردان فیلم بنشیند و سخن بگوید. رییس زندان قصر که در طول فیلم او نیز جلوی دوربین حاضر است و روایتی از خوش برخوردی او با آیت الله را نیز می‌شنویم، چنین پرسشی را در ذهن ما به وجود آورده است. اما ماجرای فیلم این‌ها نیست و شاید همین ابهام‌ها است که پدر طالقانی را تا حد یک فیلم داستانی بلند، جذاب و پذیرفتنی کرده است.

« شاهپور عظیمی »
 
کد مطلب: 3784
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *