۰
دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۱۶

با اورلاندو فون آیزندل در «حقیقت آنلاین»/ مستندسازی بدون چالش بی معناست

اورلاندو فون آیزندل مستندساز معتقد است هر مستندی که ساخته برای او همراه با چالش و دشواری هایی بوده است.
با اورلاندو فون آیزندل در «حقیقت آنلاین»/ مستندسازی بدون چالش بی معناست
اورلاندو فون آیزندل مستندساز معتقد است هر مستندی که ساخته برای او همراه با چالش و دشواری هایی بوده است.
به گزارش ستاد خبری چهاردهمین جشنواره «سینماحقیقت»، مسترکلاس مستند جستجوگرایانه با اورلاندو فون آیزندل یکشنبه 30 آذرماه و در ششمین روز از  چهاردهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» برگزار شد.

اورلاندو فون آیزندل در ابتدای این نشست با اشاره به اینکه رشته دانشگاهی‌اش انسان‌شناسی اجتماعی بوده و به طور رسمی هیچ آموزشی برای ساخت فیلم ندیده است، گفت: من روش فیلمسازی خودم را به مرور یاد گرفتم و کشف کردم. نمی‌دانم باور می‌کنید یا نه، قبل از روی آوردن به فیلم‌سازی، من اسنوبردر حرفه‌ای بودم. روشی که شما از طریق اسنوبوردینگ پول درمی‌آورید به این ترتیب است که یک شرکت فعال در زمینه پوشاک اسپانسر شما می‌شود و اگر شما در فیلم یا مجله‌ای ظاهر شوید مقدار پول بیشتری نصیب‌تان می‌شود. این انگیزه‌ای شد برای اینکه از دوستانم فیلم بگیرم و بعد از مدتی تکنیک‌های فیلمبرداری و فیلمسازی را یادگرفتم و متوجه شدم فیلمسازی را از اسنوبردینگ بیشتر دوست دارم.

این مستندساز ادامه داد: همیشه دوست داشتم درباره چیزهایی در دنیا فیلم بسازم که واقعا برایم مهم بودند. به هر حال، من انسان‌شناسی اجتماعی در دانشگاه خوانده بودم و یکی از چیزهایی که شما در این رشته می‌آموزید رویکرد بسیار بازی است نسبت به سبک زندگی دیگر ملت‌ها و تلاش برای اینکه از دریچه نگاه همان ملت‌ها به زندگی و فرهنگ آنها نگریسته شود. همواره این رویکرد را در کارهایم داشته‌ام. سفر و آشنایی با مکان‌ها و مردم جدید را دوست دارم، و قطعا این‌ها به داستان‌هایی که وقت زیادی صرف‌شان کرده‌ام شکل داده‌اند.  
 
آیزندل در ادامه با اشاره به اینکه در ساخت مستند، رابطه بین فیلمساز و قهرمان فیلم خیلی مهم و حیاتی است، گفت: جلب اعتماد، دسترسی، یا هر واژه‌ای که برای توصیف آن می‌پسندید، همان چیزی است که کل مستند بر آن استوار است. زمانی که این رابطه آهسته آهسته اما عمیق بین فیلمساز و قهرمان شکل می‌گیرد، به عنوان مخاطب آن را حس خواهید کرد. اگر دوست دارید به عنوان فیلمساز خصوصی‌ترین لحظات زندگی مردم را ضبط کنید یا حضورتان در فیلم احساس نشود، باید وقت و انرژی بسیاری برای ساخت چنین رابطه‌ای صرف کنید. این یک نوع اعتمادسازی است. من عاشق مردمی هستم که در فیلم‌هایی مانند «ویرونگا» (Virunga) یا «کلاه سفیدان» (The White Helmets) می‌بینیم. فکر می‌کنم همه این مردم در این فیلم‌ها، به خاطر اینکه ما یواش یواش این کار را کرده‌ایم، به خاطر اینکه ما این رابطه را قوی ساخته‌ایم، در انتهای امر، همه فکر می­کردند این فیلم آنهاست به همان میزان که فیلم ما هم هست.

او با اشاره به فیلم «ویرونگا» و رابطه بین او به عنوان فیلمساز با دنیای طبیعت گفت: ما انسان‌ها همواره وابسته به دنیای طبیعت بوده‌ایم و نباید خودمان را جدا از آن فرض کنیم. فکر کنم بخشی از مشکل نیز به همین نوع نگاه برمی‌گردد که انسان‌ها خود را جدا از طبیعت می‌دانند. اما به عنوان یک فیلمساز، اغلب توجه من معطوف به انسان‌های دیگر است. بعد از اینکه اسنوبوردینگ را کنار گذاشتم، ساخت «ویرونگا» را که یک فیلم دشوار جستجوگرانه بود برای شبکه‌ای مانند الجزیره انگلیسی آغاز کردم؛ این فیلم از آنهایی است که به بی‌عدالتی‌هایی که در گوشه و کنار دنیا در حال رخ دادن است می‌پردازد و ما به آنجا می‌رویم و تحقیق و تلاش می‌کنیم منبع بی‌عدالتی را کشف کنیم و از مسببان آن توضیح بخواهیم. این جور فیلم ساختن‌ها بسیار دشوار است و فیلم‌های بسیار ناراحت کننده‌ای هستند درباره بدترین چیزهایی که آدم‌ها می‌توانند سر هم بیاورند.

کارگردان مستند «کلاه سفیدها» یادآور شد: همیشه دوست داشتم درباره تغییرات مثبت فیلم بسازم؛ درباره افرادی که در مناطق جنوب صحرای بزرگ آفریقا به دنبال تغییرند، درباره مردمی که کارهای باورنکردنی انجام می‌دهند. در خود انگلیس، شما اغلب خبرهای جدیدی می‌شنوید، از خاورمیانه به عنوان مثال، یا از افغانستان، یا مناطق جنوب صحرای بزرگ آفریقا. یک روز مطلع شدم که مدرسه آموزش اسکیتی در کابل افغانستان وجود دارد به اسم «اسکیتستان» که مخصوص بچه‌های محرومی است که در خیابان‌ها کار می‌کردند و برای چند ساعت در روز اسکیت در اختیار آنها گذاشته می‌شد و آنجا با قومیت‌های مختلف معاشرت می‌کردند و در کنار اسکیت که خودش خیلی بامزه بود و باعث می‌شد برای لحظاتی سختی جنگ فراموش شود، این بچه‌ها هر روز این فرصت را داشتند که آموزش ببینند، و من از این موضوع بسیار خوشم آمد و یاد اسکیت بازی خودم افتادم. وقتی آن فیلم را ساختم و منتشر کردم در عرض چند روز میلیون‌ها بار فیلم دیده شد و آن لحظه کشف و شهود برای من بود. متوجه شدم که مردم همیشه عاشق داستان‌هایی هستند که در آن امید است و آدم را به جلو تشویق می‌کند و در حقیقت این چیزی است که در دوره کاری من همیشه در جریان بوده است.

آیزندل ادامه داد: «ویرونگا» نیز تقریبا به همین شکل شروع شد. من با جایی در جنوب کنگو به نام پارک ملی ویرونگا آشنا شدم که قبل از آن یک بار هم اسمش را نشنیده بودم. این پارک آتشفشان و گدازه داشت، گوریل‌های غول پیکر داشت، و چیزی شبیه به پارک ژوراسیک به نظر می‌رسید. داستانی که در ابتدا قصد داشتم تعریف کنم این بود که جنگل‌بانان این پارک قصد داشتند این پارک را بعد از بیست سال جنگ در کنگو مرمت کنند. من تحت تاثیر این خبر قرار گرفتم و آن را مشوقانه دیدم. می‌خواستم این داستان را در فیلم‌ام بازگو کنم. اما چیزی که اتفاق افتاد این بود که بعد از یکی دو هفته یکی از جنگلبانان به من گفت: «بسیار خب، اورلاندو، این داستان جالبیه و مطمئنم که فیلم تو فیلم خوبی خواهد بود. اما داستان واقعی در این جا درباره یک شرکت نفتی است که متعلق به کشور شماست که به صورت غیر قانونی در حال استخراج نفت است.» و خیلی زود، فیلم یک گردش 180 درجه‌ای کرد، و در نتیجه مبتنی بر مهارت‌هایی شد که من در ساخت فیلم‌های جستجوگرانه آموخته بودم و از آنها برای تحقیق در کارهای این شرکت نفتی بهره جستم.   

او درباره این سوال که مخاطب کجای رابطه بین فیلمساز و قهرمان داستان قرار دارد؟ گفت: حالت ایده‌آل آن است که مخاطب در مرکز این رابطه قرار گیرد. اگر من و تیم‌ام، کار را به درستی انجام داده باشیم و آن رابطه مبتنی بر اعتماد را آرام آرام در طی هفته‌ها ساخته باشیم این اتفاق رخ می‌دهد. افرادی که درباره آنها فیلم ساخته‌ام، بهترین دوستان من شده‌اند، دوستانی که برای سال‌ها و دهه‌ها از زمان ساخت آن فیلم، دوستی‌شان با من ادامه داشته است. زمانی که آن رابطه عمیق را بین فیلمساز و شخصیت فیلم داشته باشید، چیزهای خاصی شروع به رخ دادن می‌کند، و همین است که مخاطب را به مرکز می‌آورد، و باعث می‌شود مخاطب احساس کند با داستان و قهرمان فیلم ارتباط عاطفی برقرار کرده است. البته روایت روشن و دراماتیک نیز در این خصوص بسیار مهم است. اما باور دارم که یکی از قوی‌ترین مولفه‌ها در ساخت مستند این است که بتوانی پلی عاطفی بسازید بین مردم در سراسر دنیا. دوباره می‌گویم که این ارتباط سرشار از آرامش و اعتماد و نزدیکی با قهرمان فیلم است که می‌تواند کمک کند تا شما از فیلم برای ساخت چنین پلی بین مخاطب و آن شخص کمک بگیرید.

این مستندساز در ادامه با بیان اینکه «بیشتر فیلم‌هایی که من ساخته‌ام مشاهداتی است از دل طبیعت.» گفت: بنابراین لزوما به شکل مستقیم به خلق صحنه و دراما نمی‌پردازیم. مثلا یک ایده از ساختار کلی فیلم در ذهن داریم ولی نمی‌دانیم که دقیقا قرار است چه اتفاقی در دنیای واقعی رخ دهد. اما یک تصویر خلاقانه از اینکه چه چیزی ممکن است رخ دهد داریم. بخش کلیدی کار من -حداقل زمانی که مشغول فیلمبرداری هستیم- این است که خودم را در لحظه‌ای قرار بدهم که ممکن است درام کارم یا اتفاقی کلیدی در زندگی یکی از شخصیت‌های فیلم رخ دهد. این چیزی است که ما برای آن تدارک می‌بینیم. قبول دارم که نمی‌توان به طور قاطع گفت که در حضور تیم تصویربرداری، زندگی دقیقا به همان صورتی است که همیشه در جریان بوده. اما خارج از آن، در بیشتر فیلم‌هایی که ما می‌سازیم، این سطح از زمینه‌چینی صورت می‌گیرد. قطعا د فیلم‌هایی مانند «ویرونگا»، «کلاه سفیدان» و«ایولاین» کنش‌ها واقعی است و ما آنچه را که در برابر دوربین رخ می‌دهد، ثبت کرده‌ایم.

آیزندل درباره داشتن یک فیلمنامه آماده گفت: بیشتر مواقع تنها ایده‌ای است درباره اینکه داستان چه چیزی ممکن است باشد و این البته هیچگاه شکل فیلمنامه ندارد. شاید بدانم قرار است چه چیزهایی به ترتیب رخ دهند اما خیلی منسجم نیستند. به هر حال آن ایده کلی وجود دارد. آنچه در ذهن شما به عنوان واقعیت است، در اغلب موارد بعد از چند روز تصویربرداری کاملا از بین می‌رود. حقیقت آن چیزی نیست که انتظارش را می‌کشید و جذابیت مستندسازی به این است که هرگز نمی‌دانید قرار است چه چیزی نصیب‌تان شود. در خارج از انگلستان، به من اغلب به چشم یک خارجی نگاه می‌شود و باید این آمادگی را داشته باشید وقتی به جایی جدید می‌روید بتوانید پیش قضاوت‌هایتان را تعدیل یا تصحیح کنید. باید گوش کنید، با مردم صحبت کنید و متوجه باشید که شاید آن داستانی که به آن فکر می‌کردید و در زمان تحقیق به عنوان یک حقیقت پذیرفته بودید، کاملا اشتباه بوده، برای همین بهتر است صبر و زمان کافی برای انجام آن داشته باشید.

او تصریح کرد: بنابراین وقتی می‌توانید به فیلمنامه و متن نهایی برسید که در حال ادیت فیلم باشید. وقتی همه متریال را در اختیار دارید و روی میز ادیت است، می‌توانید متن تنهایی بنویسید. اما قبل از آن شبیه متنی است که هر روز می‌نویسید.

این مستندساز با بیان اینکه «بیشتر مستندهایی که ما می‌سازیم فیلم‌های سختی هستند.» گفت: فکر نمی‌کنم فیلمی ساخته باشم که در آن با چالشی جدی روبرو نشده باشم؛ حالا این چالش می‌خواهد از منظر امنیت و سلامت باشد، یا از لحاظ ذهنی، جسمی و یا بدنی. مثلا ویرونگا فیلم بسیار پر چالشی برای ساخت بود؛ من یک سال در کنگوی شرقی در نزدیکی پارک ملی ویرونگا زندگی کردم و از لحظه‌ای که شروع به فیلمبرداری کردیم می‌دانستم که منطقه اصلا ثبات ندارد و هر روز شاهد درگیری و نزاع بودیم. در جایی که ما تصویربرداری می‌کردیم جنگ داخلی ‌تازه‌ای شروع شده و خیلی زود اوضاع از کنترل خارج شد. در این درگیری‌ها ما دستگیر شدیم که برای من بسیار ترسناک بود. این جنگل‌بانان پارک ملی بودند که تلاش کردند آرامش خود را دوباره به دست بیاورم و خودم را جمع کنم. می‌دانستم که به عنوان یک ژورنالیست خارجی، اگر واقعا می‌خواستم می‌توانستم از مهلکه خارج شوم در حالی که آنها نمی‌توانستند.

آیزندل با اشاره به مستندی که چند سال پیش با عنوان «ایولین» درباره برادر خودش ساخته، گفت: 15 سال پیش برادرم ایولین تصمیم گرفت دست به خودکشی بزند. خانواده ما هیچگاه در این باره صحبت نکردند چرا که نقطه تاریک و ناراحت کننده‌ای در خانواده‌مان بود. ما تصمیم گرفتیم از شمال اسکاتلند -جایی که قبر او آنجاست- تا لندن را پیاده بیاییم و در همه جاهایی که قبلا با ایولین -وقتی که زنده بود- سپری کرده بودیم توقف کنیم. در طول آن پیاده‌روی که شبیه مسافرت جاده‌ای بود ما با هم صحبت کردیم. با اینکه در «ویرونگا» ما با کلی خطر فیزیکی و عدم رفاه مواجه بودیم، اما از لحاظ عاطفی، ایولین سخت‌ترین فیلمی بود که من تابه‌حال ساخته‌ام برای همین فکر می‌کنم در زمان ساخت با کلی چالش باید دست و پنجه نرم کنیم که در نهایت سر از متن درمی‌آورند.

او در ادامه با اشاره به مستندهای تحقیقی، گفت: من انواع مختلفی از مستند کار کرده‌ام اما می‌توانم بگویم که بیشتر آنها نوعی تحقیق ژورنالیستی بوده‌اند و مولفه اصلی این نوع مستند در حقیقت تحقیق ژورنالیستی است. برای انجام چنین کاری باید علاوه بر اینکه هنر داستان‌گویی را به خوبی بلد باشید به عنوان یک مستندساز، باید استانداردهای ژورنالیستی را هم رعایت کنید. اگر برای افراد در فیلم اوضاع سخت و بحرانی باشد، باید بی نهایت مراقب باشید، چراکه اگر یک اشتباه مرتکب شوید، کلی مشکل و گرفتاری دیگر با آن خواهد آمد. مثلا ممکن است از شما شکایت شود، ممکن است در موردتان به اشتباه قضاوت شود، یا شما را به پراکندن اطلاعات غلط متهم کنند و در نتیجه تمام آن اعتمادی که دیگران در تهیه فیلم به شما کرده‌اند را خدشه‌دار کند. بنابراین، ساخت چنین فیلمی و ارائه روایتی جذاب، مستلزم روبرو شدن با چالش‌های بسیاری است.

آیزندل در پایان با بیان اینکه «جشنواره‌های فیلم بخش اساسی همه فیلم‌هایی است که ما می‌سازیم.» گفت: اولین فیلم‌هایی که من ساختم با پول‌های کم این و آن ساخته شد. هیچ شبکه‌ای وجود نداشت که پخش آن را تضمین کند. بنابراین ما وابستگی کامل به جشنواره‌های فیلم داشتیم. برای اکران فیلم، برای یافتن مخاطب، برای تبلیغ درباره فیلم‌مان، و برای داشتن حضور فیزیکی در آنجا و صحبت کردن درباره فیلمی که ساخته‌ایم... همچنین برای اینکه فیلم‌هایی که قصدشان این است که یک معضل سخت اجتماعی را تغییر دهند، بتوانند تاثیر خود را داشته باشند، لازم است جایی باشد که بتوانید افراد تاثیرگذار مرتبط با آن معضل اجتماعی را به اکران دعوت کنید. برای چنین منظوری، جشنواره‌های فیلم خارق‌العاده‌اند. معتقدم جشنواره‌ها برای اکوسیستم فیلم‌های مستقل حیاتی‌اند.

چهاردهمین جشنواره «سینماحقیقت» با دبیری محمد حمیدی مقدم از 25 آذرماه شروع شده و تا دوم دی ماه ادامه دارد.
 
کد مطلب: 8412
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *