نظریه پرداز بزرگ مطالعات فیلم مستند می گوید: مستند در کل خود را وقف نمایش واقعیت به شکلی صادقانه کرده است.
به گزارش ستاد اطلاع رسانی چهاردهمین جشنواره «سینماحقیقت»، کارگاه «مستند، بازیابی حقیقت» با بیل نیکولز نظریهپرداز و پژوهشگر مطالعات فیلم مستند شامگاه جمعه 28 آذرماه و در چهارمین روز از چهاردهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» برگزار شد.
بیل نیکولز ابتدای این نشست درباره جشنواره سینماحقیقت و مفهوم «حقیقت» در آن گفت: به نظرم حقیقت، یکی از سنگ بناهای مستند از ابتدا بوده است. مستند در کل خودش را وقف نمایش واقعیت به شکلی صادقانه کرده است. اینجا قضیه کمی پیچیده میشود. تا حدودی به این خاطر که حقیقت در بسیاری شرایط مطلق و ثابت است، مخصوصا در دانش. ما میتوانیم توافق کنیم که کره زمین جرم مشخصی دارد یا خورشید با شدت خاصی که قابل اندازهگیری است میسوزد. اما ایمان، سرنوشت، وفاداری، شرافت، مفاهیم مبهم¬تری هستند. پس مستندها با چالش مواجهه با زندگی و پیچیدگیهایش مواجهند و خودشان بخشی از همان زندگی هستند. تنها راهی که میتوانیم بفهمیم یک گزاره حقیقت دارد یا نه این است که بشود آن را اعتبارسنجی کرد و این به شواهد بیرونی احتیاج دارد.
او ادامه داد: وقتی میپرسید مستندها چطور حقیقت را به تصویر میکشند، و کاری میکنند که ما به حقیقت فکر کنیم، جوابش پیچیده است. مستندها باید خیلی مراقب باشند که این کار را چطور انجام میدهند. امکان اعتبارسنجی برای فیلمهایی که موضوعی واقعی را به تصویر میکشند و سعی میکنند حقیقت در پس این موضوع را به ما نشان بدهند ویژگی خیلی مهمی است. یک مستند تلاش میکند شواهدی بصری پیدا کند که ادعایش را تایید میکنند. بخش مهمی از کاری که لازم است مستندها انجام بدهند این است که حالتی قانعکننده داشته باشند. بعضی وقتها این خود فیلمساز است که روی فیلم صحبت میکند و این نوعی صمیمیت و رک و صادقانه بودن به تماشاچی میدهد چون فارغ از اینکه در بعد وسیعتر حقیقت دارد یا نه، چیزی است که فیلمساز میخواهد به ما منتقل کند. پس مهم است که صدای چه کسی روی فیلم است، چطور صحبت میکند، چه کیفیت و لحنی دارد و چه شواهدی ارائه میدهد. همه اینها در اینکه فیلمی به نظر حقیقی بیاید نقش دارند. شواهد قانعکننده هم میتوانند همچین اثری داشته باشند.
این پژوهشگر سینمایی خاطرنشان کرد: فیلمی، همچون یخهای قطبی و موجها، به ما شواهدی میدهد که به نظر میرسد ادعاهای فیلم را تایید میکنند. و فیلمسازهای خوب شواهدی را پیدا میکنند که نه تنها حقیقت دارند، بلکه از نظر عاطفی هم تاثیرگذارند. پس یک راه همیشه این است که افرادی را پیدا کنید که خودشان را بیان میکنند و جلوی دوربین خشکشان نمیزند و اجازه میدهند که احساساتشان بروز پیدا کند. خیلی مهمه شرایطی را پیدا کنید که دارای درام و تنش و تعلیق هستند. تا تماشاچیها با چیزی که میبینند درگیر شوند به جای اینکه فقط یک سری اطلاعات دریافت کنند که در قالب یک لیست هم میتوانستند ببینند. بسته به اینکه چه پیش فرضی دارید، میتوانید به نتایج مختلفی برسید و به دنبال دستههای متفاوتی از شواهد خواهید گشت. اثبات یا رد پیشفرضها بستگی به این دارد که میخواهیم کجا شروع کنیم و آخرش به کجا برسیم. و این نیازمند خودسنجی، اندیشه و بررسی وجدان و خودآگاهی ماست تا ببینیم آیا پیشفرضهای اولیهای که از آنها شروع میکنیم در شرایط متنوع معتبر هستند یا مشکلساز؟
نیکولز با بیان اینکه «شکل دیگری از حقیقت هم وجود دارد که با حقیقت اثبات شده متفاوت است» گفت: این شکل معمولا در فیلمهایی اتفاق میافتد که یک پیام سیاسی دارند؛ در تمام این مسائل تبلیغاتی وجود دارد که شکلی از مستند هستند. مستندهایی دیگری هم هستند که سعی نمیکنند حقیقت مشخصی را منتقل کنند و یک دستورالعمل مشخص را پیشنهاد نمیدهند. بلکه در مورد ذات حقیقت پرسش و اکتشاف میکنند و به ما کمک میکنند پیچیدگی و اهمیت جهان اطرافمان را درک کنیم بدون اینکه هیچ حقیقت مشخصی را درباره این جهان به ما بگویند. فکر میکنم این یکی از ویژگیهای کلیدی مستندهاست که از طریق فراهم کردن تصویری از نظر عاطفی قدرتمند و از نظر زبانی قانعکننده از بخشی از دنیا ما را وادار کنند که بیشتر فکر کنیم طوری که ما احتمالا هیچوقت آنطور که مستند ارائه کرده آن را نمیدیدیم. فکر میکنم این چیزی است که باید قدردانش باشیم و آن را در فستیوالهایی مثل جشنواره سینماحقیقت جشن بگیریم.
این نظریهپرداز و پژوهشگر مطالعات فیلم مستند در بخش دیگری از این کارگاه، درباره منطق فازی و مرز بین مستند و فیلم داستانی، هم گفت: در یکی از کتابهای قدیمیام، مستند را داستانی دانستم که شبیه هیچ چیز دیگری نیست. به این مفهوم که مستند تقریبا تمام ویژگیهای داستان را دارد و داستان میتواند از تمام ویژگیهای مستند بهرهبرداری کند. پس اگر بخواهم از یک مفهوم فازی استفاده کنم قضیه مربوط میشود به اعتماد داشتن. وقتی میشنویم که فیلمی مستند است، اعتماد میکنیم که هست. و اگر چیزی باشد که ما را گول بزند ممکن است ناراحت یا سرگرم شویم، میتوانیم بگوییم چیزی یاد گرفتم، حالا فهمیدم که مستندها باید اعتبارسنجی شوند، که ذاتا حقیقی یا واقعی نیستند. مساله معتبر بودن و همچنین ایمان داشتن و اعتماد داشتن به این است که مستند واقعی و حقیقی است. فکر میکنم مرز بین این دو مبهم است و فیلمهای داستانی زیادی هستند که از ویژگیهای مستند استفاده میکنند برای اینکه باورپذیریشان را بالا ببرند. و فکر میکنم یک دلیل برای چیزی که من به آن دوران طلایی مستند میگویم و الان داخلش هستیم این است که مستندها بسیاری از ویژگیهای فیلمهای داستانی را با آغوش باز پذیرفتند. بازسازیهایی که به ما امکان این را میدهند که اتفاقی که قبلا افتاده را به شکل جدیدی ببینیم. پس، جواب ساده من این است که مراقب تعریفهایی که سعی میکنند به صورت مطلق داستان و مستند را از هم جدا کنند، باشید. فکر میکنم این دو بیشتر از چیزی که ما بعضا فکر میکنیم به هم گره خوردهاند.
نیکولز در ادامه، درباره اهمیت و نقش تحقیق و نظریه در ساختن مستند گفت: اینکه مستندها چطور ساخته میشوند خیلی بستگی به این دارد که چه کسی آنها را میسازد. فیلمسازهایی هستند که تحقیق خیلی کمی انجام میدهند چون تحقیق برای آنها زندگی کردن است و نگاه خاص و غریزه خاصی برای طبیعت دنیا دارند. ولی وقتی به یک سوژه برمیخورند میخواهند سریع وارد عمل بشوند و فیالبداهه کار کنند و این ویژگی برایشان مهمتر است تا اینکه از قبل درباره سوژهشان بدانند. فیلمسازهای دیگری احتیاج دارند یا میخواهند که تحقیق زیادی انجام بدهند چون دارند به پیشینه، تاریخ و مباحث مربوط به آن سوژه نگاه میکنند و باید با همه اینها آشنا باشند.
او با اشاره به مردمشناسی بصری اتنوگرافیک گفت: وقتی وارد فضای فرهنگی میشوید که متعلق به آن نیستید، و ممکن است مردمشناسی خوانده باشید و درباره فرهنگها و نمایشهای بینافرهنگی و درباره فرهنگ و مردمی که با آنها سر و کار دارید، چیزهایی بدانید. اما هرچه میدانید باید به شکلی به آنچه همین الان جلوی دوربین اتفاق میافتد گره بخورد. بنابراین در این موارد هم، مساله باز بودن و پذیرش آن حیاتی است. در برخی موارد تحقیق به معنای پیداکردن موادی است که به هدفی که فیلمساز در آن لحظه دارد کمک میکند. بعضی وقتها مفهومی مثل خواندن است. ولی بیشتر وقتها قابل لمستر است مانند یافتن تصاویر، ویدئو، حرف زدن با آدمها، تحقیق کردن و گاهی استفاده از همه اینها.
این پژوهشگر سینمای مستند یادآور شد: در برخی از مستندها، بخشی از تحقیق قبل از فیلمبرداری انجام میشود و موفقیت فیلم وابسته به برنامهریزی خیلی دقیق است. خیلی فیلمها از این صدمه میبینند که فیلمساز نمیداند دقیقا میخواهد با این گنجینه عظیم اطلاعات که دارد چه کار کند؟ چطور میخواهد شروعش کند؟ چطور بسازد؟ تعلیقش کجاست؟ شخصیتهای کلیدی چه کسانی هستند؟ خیلی از این تصمیمها میتوانند از قبل و وقتی که دارید تحقیق میکنید، گرفته شوند. و از این نظر این شکل از پیشتولید میتواند خیلی حیاتی باشد. پس رویکردها میتوانند خیلی متفاوت باشند و روشهای تحقیق میتوانند خیلی متفاوت باشند، ولی در هر دو حالت میتوانیم به فیلم خیلی خوبی برسیم.
نیکولز همچنین در پایان این کارگاه درباره آشناییاش با سینمای ایران گفت: فیلمهای ایرانی به دلایل سیاسی زیاد در آمریکا به نمایش درنمیآیند و دیدنشان سخت است. من این فرصت را داشتم که تابستان پارسال، هفت مستندی که برایم فرستاده شده بود را ببینم. که «سنگ» یکی از آنها بود. همگی غیر از یکی، فیلمهای نسبتا جدید و خیلی جالبی بودند. و البته فیملسازان ایرانی معروفی مثل عباس کیارستمی هم هستند که فیلمهایش تا حدودی در دسترس است. ولی به هرحال واضح است که سینمای قابل تامل و با ارزش و شایستگی در ایران وجود دارد. و واقعا امیدوارم زمانی برسد که مراودات و ارتباطات بین دو کشور بتواند این آثار را بیشتر در دسترس آدمهای اینجا قرار بدهد.
چهاردهمین جشنواره «سینماحقیقت» با دبیری محمد حمیدی مقدم از 25 آذرماه تا دوم دی به صورت آنلاین برگزار میشود.