این مستندساز باتجربه که ساخت چند مستند پرتره را در کارنامه کاری خود دارد، دربارهی لزوم ساخت مستند پرتره گفت: این روزها تصور مستندسازان از مستند پرتره این است که در آثارشان پیرامون یک سوژه با افراد مختلف گفتگو کنند؛ در حالی که اگر آنها پیش از ساخت، تحقیق خوبی دربارهی شخصیت مورد نظر خود داشته باشند، میتوانند نتیجه بهتری بگیرند. برای مثال من در زمان ساخت یک مستند پرتره درباره یک شخصیت معاصر و در قید حیات تنها با خودش صحبت کردم و نیازی به گفتگو با دیگران ندیدم، در حالی که برخی گمان میکنند با گفتگوهای متعدد بخشهای ناپیدای شخصیت پیدا میشود.
رزاقکریمی افزود: این گروه معتقدند مستند پرتره یک گونهی خستهکنندهی سینمایی است، به همین دلیل باید آن را با موارد دیگر مثل تصاویر آرشیوی، گفتگو با شخصیتهای دیگر و... پر کنند تا مثلا مستند جان بگیرد؛ در حالی که مستند پرتره نیاز به کار پژوهشی دارد نه تعداد بالای گفتگوشوندهها. چهبسا در برخی از موارد بتوان با چند گفتگو به نتیجه رسید. این موضوع به نگاه درست کارگردان برمیگردد و همیشه قرار نیست به گونهای کار کنیم که همه خوششان بیاید، چرا که هر فیلم وزن و رسالت خود را دارد.
این فیلمساز توضیح داد: به عقیده من ساخت مستند پرتره بسیار پر اهمیت است و در آن باید به دنبال نگاه کارگردان بود. باید بدانیم که موضوع پرتره در بخش تحقیق، تعریف میشود و کارگردان باید با اشراف کامل هدفگذاری کند.
کارگردان فیلم «خاطراتی برای تمام فصول» با بیان این که پرتره جزو مهمترین گونههای سینمای مستند است، ادامه داد: گاهی مجبوریم فیلمی بسازیم که شخصیت اصلی نه تنها در قید حیات نیست بلکه هیچ تصویر یا تاریخ مستندی از او نداریم. اگر آگاه باشیم همین ندانستن، امتیاز مثبت فیلم ما میشود. برای مثال من تهیهکننده فیلمی به نام «سوخته وادی حیرانی» بودم که دربارهی یک گرافیست و خوشنویس به نام ملکمحمد قزوینی است که بسیار ناشناخته بود؛ در حالی که یکی از خوشنویسان بزرگ ایران و از پیشگامان زمانه خود بوده اما یک پژوهش خوب توانست ما را از نداشتهها به پاسخهای خوب برساند.
وی گفت: ما در ساخت چنین مستند پرترههایی همیشه فکر میکنیم ابتدا باید نشانههایی از کسی که در میان ما نیست، داشته باشیم در حالی که این چنین نیست. اتفاقا این «نداشتهها» نشانههای خوبی برای شناخت یک فرد است. ما همیشه فکر میکنیم در ساخت اثرمان باید از چیزهایی که در دسترسمان است استفاده کنیم، اما این موضوع گاهی خستهکننده میشود. مگر چقدر میتوان از تصاویر آرشیوی دوران قاجار و مشروطه استفاده کرد؟ باید بدانیم که سینمای مستند از «نبودها» سرچشمه میگیرد و وظیفه کارگردان در همین جا نمود پیدا میکند، چرا که او باید آنقدر تحقیق و بررسی کند تا به نشانهها برسد. حتی گاهی باید منتقد باشد چرا که سینمای مستند تنها به معنی تعریف و تمجید از افراد نیست. گاهی حتی میتواند یک نقد به یک شخصیت باشد. باید بگویم گاهی پرترههای ما به قدری شفاف میشود که اگر مخاطب، آن مستند را هم نبیند چیزی از دست نمیدهد؛ در حالی که یک مستند خوب میتواند در جاهایی نقد داشته باشد که در مثال یاد شده این نقد به گمنامی هنرمند اشارهای ظریف و تاثیرگذار دارد.
رزاقکریمی با بیان اینکه در ساخت یک مستند باید توجه داشته باشیم که نهادهای سفارشدهنده مثل تلویزیون، ارگانهای دولتی و نیمه دولتی از ما چه میخواهند، توضیح داد: هرچند برخی به سینمای مستند به عنوان سرگرمی نگاه میکنند اما به نظرم سرگرمسازی جزو ابتداییترین کار یک فیلمساز است؛ حتی مستندی درباره یک فیلسوف هم باید بتواند مخاطب را جذب کند ولی من قبول ندارم که سرگرمسازی به این معناست که مردم را با تصاویر زیبا بیدار نگه داریم!
کارگردان «پرواز هدهد» عنوان کرد: کسی که واقعا میخواهد برای سینمای مستند قدم بردارد باید قبل از هر طرح و سناریویی، یک جمعبندی خوب از سوژه مورد نظر داشته باشد تا تصویر ذهنی درستی ارایه دهد، ضمن این که در زمان تحقیق نباید جبههگیری کرد چراکه اساساً محقق باید بیطرف اما صاحب رویکرد باشد. او بعد از تمام شدن تحقیق باید ببینید از این رویکردها چه میخواهد؟ کدام قسمت از زندگی سوژهاش برایش مهم است؟
رزاقکریمی در پایان گفت: ما معمولا در مستندهایمان بازسازی میکنیم اما باید دید بازسازی به چه بهایی انجام میشود. بازسازی بد نیست ولی من از بازسازی پرهیز میکنم چون معتقدم کارگردان باید به قدری اشراف داشته باشد که به قصهاش برسد. حتی گاهی دیده شده که دوستان یک مستندساز به او توصیههای غیرحرفهای ارایه میدهند، اما در این میان تنها اشراف کارگردان به موضوع میتواند اثر او را نجات بدهد.