تولد يك ايده
مهدی ملکزاده درباره ایده اولیه ساخت «بامداران» میگوید: «من معمولا سفرهای زیادی به نقاط مختلف و بهخصوص مناطق شمالی کشور دارم. در جریان یکی از این سفرها بهصورت اتفاقی با خانهای بسیار قدیمی در روستای مرجانلات در منطقهای نزدیک تنکابن روبهرو شدم که همچنان سبک معماری خاص و ویژهاش را حفظ کرده بود و به نظر میرسید حجم گسترده تغییرات هنوز به آنجا نرسیده است. دوست داشتم بدانم داستان این خانه چیست. پس از پرسوجو و تحقیق در اینباره، متوجه شدم این خانه با قدمتی ۱۵۰ساله متعلق به یک خانواده اصیل مازنی است. اما نکته جالبتر درمورد این خانه این بود که تعدادی از فرزندان نسل سوم این خانواده فکر و ایده جالبی را مطرح کردند و میخواستند بهصورت خودجوش خانه را با حفظ معماری و اصالتش، بازسازی و از خطر نابودی نجات دهند. او ادامه میدهد: «ایده اولیه این فیلم از سال ۹۳ شکل گرفت و از آن زمان بود که رفتوآمدهای ما به این منطقه شروع شد.»
سختترين لحظه
این مستندساز با اشاره به روند دشوار بازسازی این خانه میگوید: «سختترین قسمت فرآیند بازسازی این خانه درواقع پیداکردن استادکارهایی بود که بتوانند این کار تخصصی را بهدرستی انجام دهند. مجموعهای از اساتید و معماران قدیمی و باتجربه از مناطق مختلف شمال جمع شدند و بدون چشمداشت مالی و صرفا به شوق اینکه کاری را که حدود 20سال است انجام ندادهاند، بازسازی این خانه را شروع کردند. برای تعمیر سقف این خانه حدود ۹۰هزار قطعه چوب را باید به شکلی مهندسیشده و منظم کنار هم قرار میدادند و روی آنها سنگ میگذاشتند تا در اثر شرایط جوی چوبها فرونریزند. نام این فیلم هم برگرفته از اسم چوبی است به نام بامدار که در ساخت خانه از آن استفاده میشود.»
نمایش سبک زندگی ایرانی
او به دغدغههایش، به مسایل زیستمحیطی و سبک زندگی ایرانی هم نقبي ميزند: «بهعنوان یک مستندساز یکی از دغدغههای اصلی و همیشگیام مسایل زیستمحیطی و همچنین سبک زندگی ایرانی بوده است. بههرحال ما در یک جامعه درحال گذار یا درحال توسعه زندگی میکنیم، به همین دلیل در مقطعی تاریخی قرار داریم که بسیاری از پدیدهها در حال تغییر و دگرگونی هستند. در این میان، بخشی از فرهنگ جامعه همچنین سبک زندگی مردم نیز درحال تغییر است که نمایش این موضوعات برایم جذابیت زیادی دارد.»
نگاه انتقادانه به نسل سومیها
بامداران اما برخلاف نگاه انتقادی و منفی بخشهایی از جامعه نسبت به نسل سومیها، به حضور پرشور و باانرژی این نسل در جامعه و تلاش آنها برای حفظ هویت و تاریخ چندهزارساله ایران اشاره میکند. او در اینخصوص چنین میگوید: «متاسفانه در بخشهایی از جامعه نوعی نگاه انتقادانه به نسل سومیها حاکم است مبنیبر اینکه آنها نسبتبه مسایل و اتفاقات جامعه بیتفاوت هستند، اما همانطور که در فیلم میبینیم این نگاه به هیچ عنوان درست نبوده، اتفاقا آنها حتی بیشتر از پدران و مادرانشان نسبت به جامعه و کشورشان دغدغه داشتهاند و با وجود اینکه اکثرشان در خارج از کشور زندگی میکنند، به ایران سفر کرده و میخواهند با بازسازی و نجات این خانه به نوعی هویت و تاریخ کشورشان را حفظ کنند. جالب است مالکان این خانه که خود نسل اولی محسوب میشوند خیلی تمایلی به انجام این کار نداشتند، حتی به آنها اعتراض هم میکردند.
حفظ هویت و فرهنگ جامعه
از او میپرسم آیا میتوان این خانه را نمادی از یک جامعه دانست، جامعهای که برای بقا نیازمند حفظ تاریخ، هویت و فرهنگ اصیل و غنیاش است. او چنین پاسخ میدهد: «بله، واقعیت این است که این فیلم در لایههای عمیقتر به نوعی تمثیلی از یک جامعه است که دستخوش تغییرات گسترده میشود. در اینخصوص دو رویکرد و نگاه را میتوان نسبت به تغییرات در جامعه درنظر گرفت، میتوان برای نابودی تاریخ و گذشته کشورمان تنها به مرثیهسرایی و شکایت روی آورد یا مانند نسل سومیها در این فیلم، باانگیزه و تلاش فراوان برای حفظ این فرهنگ و تاریخ غنی اقدام کرد. به نظرم رسیدن به این هدف، بیش از هرچیز نیازمند تعامل میان نسل امروز و گذشته است. فیلم شرایطی را به تصویر میکشد که میتوان گذشته را حفظ کرد، البته این به معنای غرقشدن در گذشته نیست، بلکه منظور حفظ هویت و فرهنگ جامعه در مختصات زندگی امروز است.»
تصاویر ناب و چشمنواز
این جنس آثار مستند به دلیل فیلمبرداری در مناطق سرسبز و زیبای شمال کشور جذابیتهای بصری فراوانی برای بیننده بههمراه دارد، ملکزاده با تایید این موضوع به جذابیتهای فیلمش برای مخاطب عام اشاره ميكند: «در پلانهای فیلم سعی کردیم با گرفتن تصاویر ناب و زیبا بر جذابیت بصری فیلم بیفزاییم تا مخاطب با تماشای آن احساس کند با یک تابلوی زیبا و چشمنواز روبهرو است و در پس این تصاویر زیبا، پیام خود را به بیننده منتقل کنیم. نکته بعدی این است که در طول یک سال کار با مردم محلی این منطقه تلاش کردیم رابطهای صمیمی با آنها برقرار کنیم تا جلوی دوربین راحت و صمیمی حرف بزنند و به نوعی حضور دوربین را احساس نکنند. خوشبختانه با بازخوردهایی که تاکنون از نمایش این فیلم گرفتهایم، این صداقت مردم محلی بر مخاطب و بیننده بسیار تاثیرگذار بوده است.»
مستندسازی یک مکاشفه است
ملکزاده در بخشي از گفتوگو به مشکلات فراوان تولید پروژههای مستند اشاره و اظهار میکند: «یکی از بزرگترین مشکلات سینمای مستند این است که معمولا اینگونه آثار با بودجه شخصی ساخته شدهاند، به همین دلیل بازگشت مالی برای سازندگان ندارند. از این منظر فیلمسازی مستند بیشتر یک علاقه شخصی و دلی است. از طرف دیگر، محدودیتهای مالی، پروژه را در اجرا نیز دچار مشکلات مختلف میکند و کارگردانان بهدلیل مشکلات مالی مجبور میشوند تا آنجا که میتوانند گروه را جمعوجور کنند و کارهای مختلف را به یک نفر بسپارند که این مساله فشار زیادی را به آنها وارد میکند. این مشکلات برای همه مستندسازان وجود داشته، البته زیبایی و لذت هم دارد. احساس اینکه بهصورت مستقل فیلمی را ساختهای بسیار لذتبخش است. به نظرم هر مستندی برای کارگردانش مانند یک مکاشفه و سفر است.» بخش پاياني گفتوگو با ملكزاده به مشکلات و سختیهای ساخت بامداران اختصاص دارد: «مشکل ما برای این مستند رفتوآمدهای مکرر به این منطقه روستایی طی یک سال بود. از سوی دیگر، مسیر دشوار عبورومرور و پیمودن مسافتی طولانی بهصورت پیاده تا آن روستا هم کار را برای عوامل گروه سخت میکرد. البته این جنس مستندها معمولا از این سختیها زیاد دارد، اما فکر میکنم سختی کار زمانی چند برابر میشود که کارگردان بخواهد به موضوع و سوژه فیلم کاملا وفادار بماند و از بازسازی پرهیز کند. ما هم در این مستند کاملا تابع شرایط وقوع رویداد بودیم و این کار درعینحال که شیرینی خاص خودش را داشت، بسیار دشوار بود.»
* گفتگو از: عرفان جلالي