۰
جمعه ۱۹ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۸:۱۲
نقد محمدرضا مقدسیان بر فيلم مستند «بی بازگشت » ساخته ی مرجان ریاحی

قرنطینه مدام

قرنطینه مدام
"بی بازگشت" روایتی گذرا از موضوعی به ظاهر تبلیغاتی ولی به غایت عمیق و انسانی است. مسئله بودن یا نبودن، رفتن و ماندن، مرگ و زندگی، مسئله رفتن به مریخ برای همیشه و رهسپار شدن به سفری بی بازگشت قطعا و حتما امری به شدت درونی است که قابلیت پرداخت جدی و منسجم را دارد. کافی است از منظر یک داوطلب سفر به مریخ به این ماجرا نگاه کنیم. چه انگیزه و مدل فکری باعث می شود که یک نفر تصمیم بگیرد زندگی را ترک کند و تن به سفری بی بازگشت به جایی ناشناخته بدهد؟ چه مختصات فکری و روحی در کار است؟ چه انگیزه و شوقی به کار است؟ چه برداشتی از زندگی باعث می شود که چنین تصمیمی بدیهی و جذاب به نظر بیاید؟ از چه زاویه و منظری  می بایست به دنیا نگاه کرد ؟ مسئله شناخت از واقعیت پیش رو یا تصویر فردی از واقعیت پیش رو چگونه تعبیر و تفسیر می شود؟ زندگی را چگونه باید درک کرد که برای ترک زندگی زمینی تا این میزان از اشتیاق را در سر پروراند؟ ریشه های جامعه شناختی و روانشناختی این مقوله در کجاست؟ مقوله آرزو و هدف و تمایل سیری ناپذیر برای ارضای آن را چگونه باید تعبیر کرد تا به این تصمیم رسید؟ و ... سوالاتی از این دست است که می تواند موضوع به شدت جذاب مستند "بی بازگشت" را از تبدیل شدن به اثری گزارشی صرف به اثری درونی تر و ماندگار تر بدل کند."بی بازگشت" روایتی کوتاه و مختصر از دختر و پسری ایرانی است که در جمع 100 نفر اولیه پذیرفته شدن برای سفر بی بازگشت به مریخ در قالب پروژه "مارس وان" انتخاب شده اند. 2 نفر از میان 80 میلیون نفر. 2 نفر از جمع 100 نفره ای که نماینده چند میلیارد انسان روی زمین هستند.
"از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود / به کجا می روم آخر ننمایی وطنم" دغدغه همیشگی انسان از بدو خلقت تا به امروز بوده است. کار مدام انسان از ابتدا این بوده است که بداند چیست و چگونه است و نسبتش با محیط اطراف چگونه تعریف می شود و در نهایت چیزی تحت عنوان هویت برای معنی یافتن بودن، خلق کند و بودنش را معنایی ببخشد.اما فانی بودن و از میان رفتنی بودن هر آنچه تحت عنوان من و هویت من به زحمت تعریف و گردآوری شده است، انسان را به تلاش هایی بیشتر وا داشته است. تلاش هایی که بعضا موجبات رشد علمی و تکنولوژیک را در پی داشته و اکتشافات و ابداعات را در ادامه به همراه آورده است. اما در بطن تمام این رفتارها دغدغه جاودانگی و بودنی به ازاینکه هست و قابل تصور است، دغدغه ماندن بعد از نبودن، دغدغه ردی بر چای گذاشتن، دغدغه رفتن برای بهتر دانستن، دغدغه بی قراری، دغدغه رفتن به جایی که شاید بهتر باشد و نوعی دیگر از بودن را باعث شود و ... همگی موتور محرک بشر برای ادامه حیات و تصمیمات و اقدامات رنگ به رنگ است.بشر همواره در مورد زندگی
  روی زمین و در ادامه زندگی در آسمان ها و بعدتر زندگی در سیارات و کهکشان های دیگر و البته آغاز و پایان دنیا کنجکاو بوده است. در همین راستا زندگی در کرات دیگر یکی از رئوس همیشه جذاب برای بشر بوده است. انسان های کنجکاو و بی قرار که در پی بی قراری آرزو می کنند و پای آرزوهایشان می ایستند طیف غالب کسانی را تشکیل می دهند که به مقوله فضا و فضانوردی و زندگی در فضا علاقمندند. پروژه "مارس وان" (Mars one) هم با تکیه بر همین اصل شکل گرفته است. اصلی که بر مبنای عرضه و تقاضا شکل گرفته است. تقاضا و کنجکاوی برای تجربه ناشناخته ها و عرضه وسیله و فرایندی برای ارضا این میل.این پروژه اما یک ویژگی منحصر به فرد دارد و آن بی بازگشت بودن سفری است که به مخاطبان پیشنهاد داده می شود.در این میان ایده کلی حفظ هویت و جاودانگی اندکی دچار تزلزل می شود.چه که در دل این سفر امکان مرگ پیش از رسیدن به مقصد و البته ماندن مادام العمر در مریخ به معنی از دست دادن هرآن چیزی است که انسان در زمین دارد و باآن هم هویت شده است.در این میان بودن و ماندنی شدن، معیار جاودانگی است.آنها که به مریخ می روند، بنا دارند با رفتن و اولین بودن و تازگی را تجربه کردن از یک سو در ذهن مخاطبان به جای مانده در کره زمین ماندنی شوند و از سوی دیگر تجربه ای تازه را داشته باشند تا از تکرار و ملال فعلی رهایی یابند با هر توجیه و هدفی."بی بازگشت" به گزارشی ساده بدل شده از سوژه ای به شدت مهم و قابل اعتنا. با این همه اما سخن گفتن از سوژه هایی از این دست بسیار بهتر است از هیچ اقدامی نکردن چه که از پی این اقدام حتما مستند سازان دیگری هستند که سراغی از آن بگیرند و اینبار با پژوهش و مطالعه جدی تر و با رویکردی انسان محور و با تکیه بر قواعد فلسفه فکر و ذهن سراغ آن بروند.
 
 
کد مطلب: 2429
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *