۰
چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۳:۱۵
تلاقی خوش دو مفهوم

آن ‌چه در كارگاه «واقعیت و خیال در فیلم مستند» سینماحقیقت گذشت

کارگاه تخصصی واقعیت و خیال در فیلم مستند دهمین جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت، با حضور استاد محمدرضا اصلانی، شهاب‌الدین عادل، اسماعیل بنی‌اردلان و احمد الستی، در سالن شماره 2 پردیس سینمایی چارسو برگزار شد.
آن ‌چه در كارگاه «واقعیت و خیال در فیلم مستند» سینماحقیقت گذشت
گزارش کامل برپایی کارگاه واقعیت و خیال در فیلم مستند به این شرح است:
* بنی‌اردلان: نباید وارد فلسفه یونان شویم
نخستین مساله‌ای که در سنت تفکر ایرانی‌ها وجود دارد این است که آن‌ها دانش معرفتی یا هستی‌شناسی را صرفا از طریق هنر بیان کرده‌اند، یعنی اگر بخواهیم وارد بحث شناخت و معرفت ایرانی‌ها شویم، مثل یونانی‌ها نباید وارد فلسفه یونان شویم، همچنین ایرانی‌ها از ابتدای هستی و پیش از اسلام متوجه شدند برای این‌که طیف وسیعی را برای بحث معرفت با خود همراه کنند، باید اساس کار را روی قصه بگذارند. پس می‌شود هستی‌شناسی ایرانی را در یک خط یزدان‌شناخت معرفی کرد. در این بین دو بحث حقیقت یا هستی و ساختار به میان می‌آید. وارد بحث نخست نمی‌شویم، اما در رابطه با بحث دوم سه نکته حائز اهمیت است. نخستین نکته که در ساختار بسیار مهم است، حس وحدت و نکته دوم موقعیت است؛ منظور از موقعیت، ایجاد یک فضای نمایشی است. سومین ارکان ساختار هم اهمیت‌دادن به جزییات است. بهتر است در یک کلام بگویم که در ادبیات مدرن خصوصا رمان مدرن مهم‌ترین رکن این است که چگونه بتوان معنا را مادی یا محسوس کرد، درست کاری که سینمای امروز در حال انجام آن است. در اصل فیلمساز بیننده را در تجربه خودش سهیم می‌کند و این از ابتدا تخصص ایرانی‌ها بوده تا المان‌هایی را که قابل باور نیستند، با ترکیب مباحث مادی تجربه‌پذیر کنند. چیزی که در حکایت‌های خواجه‌عبدالله انصاری به کرار دیده می‌شود و هر سه ارکان ساختاری قصه در آن وجود دارد.
 
* عادل: امروزه بستر فیلم‌ها دورگه شده است
در سینما کسانی که فیلم می‌سازند، واقعیت مطلوب خودشان را روی پرده یا سینمای دیجیتال امروز می‌آورند. و ترکیبی از واقعیت و خیال را در خود جای داده‌اند. در مقاله‌ای که در حوزه ساختار در فیلم مستند ارایه کرده‌ام و امیدوارم به زودی چاپ شود، با تعاریفی از فرمالیست‌های روسیه شروع کردم، ولی این‌جا سخن را کوتاه می‌کنم و در حالت کلی می‌گویم تاثیر متقابل عناصر و اجزای درونی فیلم است که می‌تواند شکل بیرونی آن را سازمان دهد و فیلمساز با این عناصر است که می‌تواند گاهی برخی صحنه‌های فیلمش را قدرتمندتر از آن چیزی که در بیرون از فیلم وجود دارد، نشان دهد. فیلم‌هایی مثل «آلیور سون» یا «جان اف کندی» که براساس خاطرات یک وکیل ساخته‌شده از همین قبیل است.  به‌طور کلی ما در چهار بخش، این ساختار دراماتیک را تعریف می‌کنیم. نخست این‌که فیلم مستند ممکن است یک موضوع انسانی نداشته باشد. همچنین یکی دیگر از اشکالی که به‌عنوان عناصر درونی فیلم مستند می‌تواند موثر باشد تحت‌عنوان داستان مطرح می‌شود. گروه دوم از عناصر درونی که عنصر بسیار مهمی است، تدوین یا مونتاژ است، چون نحوه چیدمان نماها و پیوند فضا، زمان، ریتم و صدا بسیار مهم است، مانند فیلم کتابخانه ملی پاریس از آلن رنه. عنصر سوم ترکیب‌بندی تصویر و فیلمبرداری است. کنتراست رنگ و نور در نماهای ساکن و حرکتی بسیار تعیین‌کننده است. صدا عنصر چهارم و رابطه متقابل تصویر در خلق واقعیت سینمای مستند است. مثلا در فیلم کتابخانه ملی شاهد کتاب‌هایی هستیم که حرف می‌زنند. در این‌جاست که می‌توانیم ثابت کنیم صدا به شکل قدرتمندی می‌تواند خلأ تصویر را پر کند. عنصر پنجم تکنولوژی سیماست و با توسعه‌ امکانات دیجیتال می‌توانیم هر چیزی را حتی اگر در تاریخ ما قرار نگرفته باشد، بازسازی کنیم. اما در نهایت به عقیده من این مونتاژ و صداست که به‌صورت بسیار قدرتمندی می‌تواند در شکل‌دادن به واقعیت بیرونی فیلم کمک کند.
 
* الستی: نسبت به واقعیت انعطاف‌ناپذیر عمل می‌کنیم
چیزی که مهم است این‌که ما نسبت به واقعیت در اکثر فیلم‌های مستند به‌شدت انعطاف‌ناپذیر عمل می‌کنیم و گاهی فیلم‌ها تشکیل می‌شوند از واقعیت‌های عینی صرف، ولی در این سال‌ها رویکرد مستندسازان به نوعی تغییر کرده است. این تغییر در فیلم «خط باریک آبی» از ایرول موریس به شکل زیبایی به تصویر درآمده است؛ همان جایی از فیلم که یک زندانی محکوم به حبس ابد در حال توضیح لحظه وقوع جرم است و فیلمساز شروع می‌کند به ساختن روایت‌هایی که فرد در حال تعریف آن‌هاست. در این‌جا فیلمساز با فراغ بال سراغ ایده‌های ذهنی خود می‌رود و آن را چنان با واقعیت‌ها ترکیب می‌کند که فیلم به‌عنوان یک مستند و در‌عین‌حال خیالی و جذاب شناخته می‌شود و هرچقدر می‌گذرد فیلم‌های بیشتری از این ساختار می‌بینیم که تعریف قابل انعطافی را از واقعیت ارایه داده‌اند. فیلم‌هایی مثل «سکوت بزرگ» و «20هزار روز روی زمین» نمونه‌هایی از این دست فیلم‌ها هستند.
 
* استاد محمدرضا اصلانی: بیش از واقعیت به خیال می‌پردازم
من صحبت‌هایم را با جمله‌ای از شکسپیر شروع می‌کنم. ما خود بیشتر از گوهر رویاهای‌مان هستیم تا گوهر واقعیت. در تاریخ بشری همواره واقعیت و خیال موضوع اساسی بوده و هست. خیال یکی از عناصر و نیروی وجودی بشر است که این نیرو می‌تواند تغییر کند و تغییر بدهد. من بیش از واقعیت به خیال می‌پردازم و اسم این کارم را ستایش خیال می‌گذارم. اما بهتر است سراغ مبحث کلاسیک خیال هم برویم؛ مبحثی که می‌خواستم با پژوهش در آن به یک پرونده 12-10 صفحه‌ای برسم، اما حالا کار به یک رساله تخصصی در این زمینه رسیده است. خیال اسمی است که از عربی به فارسی آمده، اما مترادف فارسی آن پندار است. خیال به‌ معنای به تصور آوردن چیزی در ذهن یا صورت بستن است که حافظ آن را به کار می‌برد. خیال زیربنای تعقل است، به همین دلیل با تصور، اندیشه، عقیده و خود عقل مترادف است. همچنین درنهایت در راستای خیال به مقوله زبان می‌رسیم که به نوعی پردازش خیال از طریق نظام سیستم است، یعنی زبان ما چیزی جز خیال ما نیست.
* گزارش از: هانیه درویش
 
کد مطلب: 2335
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *