واقعيت اين است كه در فيلم هاي "مستند زندگينامه يي" ( مستند هاي پرتره ) تنها نمي توان به يك يا چند شخصيت محوري نزديك شد و از پرداختن به متن زندگي و فضاي زيست بوم وجغرا فيايي كه آدم هاي مورد نظر در آن زندگي مي كنند ، يكسره چشم پوشي كرد. به همين دليل ، وقتي قرار است به حال وروز "مريم" ( مريم رفايي) كه از يك عارضه ي نا خوشايند چشمي ( آرپي) نوعي بيماري پيشرونده كه به تدريج موجب نابينايي بيمار مي شود ، سخن به ميان آيد ، فيلمساز فرصتي مي يابد تا در كنار پرداختن به زندگي مريم و خواهرش كه مثل خود او گرفتار اين بيماري نادر ارثي شده است ،از اطرا فيان آن ها و فضاي كلي زندگي در شهر وديارشان نيز غافل نشود و در واقع به كار كرد طبيعي مستند پرتره وسعت و گستره ي افزون تري ببخشد . درست به همين دليل است كه به بهانه ي مراجعه ي مريم به بهزيستي براي دريافت كمك و مساعدت احتمالي در خصوص تامين مكاني اجاره يي – اگرچه از وظايف بهزيستي نيست – تماشاگر فيلم با فضاي سازمان بهزيستي و كاركرد بخش هاي مختلف اين نهاد خدماتي اجتماعي نيز آشنا شود.
با نزديك شدن به فضاي اداري و سازماني بهزيستي،تصاويري در فيلم ديده مي شود كه دركنار آشنايي با بخش هاي مختلف اين سازمان ، با بسياري از آسيب هاي اجتماعي و نابهنجاري هاي رفتاري موجود در جامعه – به ويژه در كوچك ترين واحد اجتماعي يعني خانواده - ،نيز از نزديك آشنا مي شويم و پديده هاايي چون : خانواده ي كودكان بد سر پرست ، مادران بيمار داراي رفتار هاي پرخطر و بيماران ايدز كه بيماري آنان به كودكانشان انتقال يافته است ، به ما معرفي مي شود و از همين طريق به پاره يي محدوديت ها و كمبود امكانات در مردمي ترين وفراگير ترين نهاد خدمت رساني اجتماعي ( سازمان بهزيستي) نيز پي مي بريم.
"زندگي كور نيست " با كارگرداني " زهرا نيازي " ، نوعي "مستند اجتماعي" است كه با واسطه ي يكي از راويان اصلي خود ( مريم ) كه به شيوه ي يك پژوهشگر ميداني ، به برخي از عرصه ها از جمله فضاي دو سه خانواده و برخي از بخش هاي سازمان بهزيستي سرك مي كشد و به پديده هايي چون : فرزند خواندگي ، قبول سرپرستي برخي كودكان بد سرپرست و يا كودكاني كه به دليل زنداني شدن پدر يا مادر آن ها تنها وبي پناه مانده اند ، اشاره مي كند و از اين نظر برخي اطلاعات فشرده را نيز در اختيار تماشاگر فيلم مي گذارد.
تاكيد بر توصيه هايي چون: "مشاوره ي ژنتيك" در فضاي سازمان بهزيستي اصفهان ، وظيفه ي پيشگيري از برخي نا رسايي ها و آسيب ها وضايعات جسمي و روحي وعصبي را برعهده مي گيرد و در مواردي چون "فرزند خواندگي" ، بررسي هاي روانشناختي و پزشكي ، از جمله: بينايي سنجي ، شنوايي سنجي ، تشخيص بيمارهاي هپاتيت و ايدز و نظاير آن ها نيز در اولويت قرار مي دهد تا از بسياري معلوليت ها پيشگيري نمايد. وجود "مركز كودكان كار و خياباني" فرصتي پيش مي آورد تا بسياري از كودكان آسيب پذير را از سطح خيابان ها جمع آوري كنند و آن ها را از پيامدهاي ناگوار بيماري ، گرسنگي وبي سر پناهي نجات دهند.
بخش عمده يي از فيلم با كنار گذاشتن مشكل كم بينايي مريم وخواهرش، به جاي ارايه ي توضيحات لازم مثلا از زبان يك پزشك متخصص در باره ي نشانه ي بيماري نادر ارثي آن ها – به شيوه ي گزارش هاي مصور تبليغي معرفي ادارات و نهادهاي دولتي ، بسيار كوتاه وگردشگرانه ، به واحدهايي چون : " اورژانس اجتماعي 124 اصفهان " و راهنمايي تلفني چند كارشناس در قالب برنامه ي "صداي مشاور " به كساني كه مشكلات خانوادگي دارند ، اشاره مي كند و در بخش پاياني كار نيز بار ديگر به مريم و افتخار آفريني هاي او در فتح قله ي الوند همدان و دريافت گواهينامه و مدال قهرماني او اشاره مي كند و با نمايش حضور كوتاه نامزد مريم كه بيماري او را به خوبي پذيرفته است و از پيامدهاي ناگوار اين بيماري نيز هراسي به دل ندارد ، ياد آوري مي كند كه مريم با وجود اين بيماري ، بازهم مي تواند به كانون گرم خانواده اش در آينده نيز دلخوش باشد.
فيلم با همه ي سادگي و گويابودنش ، اين اشكال عمده را دارد كه اگرچه به بهانه ي معرفي مريم و آشنايي دادن ما به بيماري نادر و ارثي كم بينايي ( آرپي) او آغاز مي شود، اما در عمل، بيش تر به يك فيلم مستند سفارشي براي معرفي يك سازمان رسمي و دولتي نزديك مي شود!