مستند خوشساخت «آخرین نفسها» با رویکردی متفاوت به نابودی محیط زیست و خشک شدن دریاچه ارومیه میپردازد و گذری دارد بر تأثیر پردامنه و عمیق این دریاچه بر زندگی روزمره مردم و ساختار اجتماعی و اقتصادی منطقه.
فیلم با حرفهای تکاندهنده آدمهایی سالخورده و غمگین و تکیده آغاز میشود که هر یک با زبان و شیوهای شخصی، از تأثیر دریاچه بر زندگیشان میگویند و خاطرات و باورهای قدیمی درباره آب و بیآبی را با لحنی صمیمی روایت میکنند. از لابهلای حرفها و روایتهای آنها پی میبریم که دریاچه تا چه اندازه بر حیات طبیعی مردم مؤثر است و خشک شدنش در سالهای اخیر چه مصیبت دردناکی بوده است. حرفها ساده و رتوشنشدهاند، اما بهدقت دستچین و تدوین شدهاند تا یک کلیت روایی منسجم و غیرتکراری را شکل دهند و از زوایای مختلف، عمق و گستره موضوع را آشکار کنند. این مجموعه پرنکته از نقلها و باورهای عامیانه و تجربههای شخصی درباره دریا و خشکسالی، حاصل ساعتها گفتگو و طرح پرسش و سر و کله زدن با آدمهای روستایی و باغدارها و کشاورزهاست، که بخشهای اضافیاش با هوش و سلیقهای قابلتحسین حذف شده و فقط چکیده و اصل حرفها باقی مانده تا در کنار یکدیگر تصویری کلی از موقعیت بسازند. یکی از امتیازهای فیلم همین غنای روایی و نکتههای جالبی است که در نقلها و خاطرات و باورهای مردم نهفته است؛ اینکه مردمان بومی اطراف دریاچه درباره آب چه میاندیشند و چه اعتقاداتی در فرهنگ عامیانه وجود دارد که ارتباط و پیوند عمیق و ناگسستنی انسان و دریا را نشان میدهد.
به موازات این گفتگوهای مستقیم، تصویرهای هوایی از محیط دریاچه و زمینهای خشکشده و نمکزارهای اطرافش درک بصری کاملی از واقعیت محیط زیستی در ذهن مخاطب ایجاد میکند و در واقع با خلق یک چشمانداز عینی و کامل، به حرفها و باورهای مردم تجسم بصری میبخشد. تصویربرداری هوایی با اجرایی حرفهای و بدون شتابزدگی و لرزشهای بیجا، مخاطب را در جایگاه چشم ناظر مینشاند تا خود بدون واسطه به تماشای واقعیت بپردازد و محیط را از بالا نظاره کند.فضاسازی و استفاده خلاقانه از عناصری مثل رنگ و نور، و بهکارگیری ظرفیتهای زیباییشناختی محیط، جلوهای چشمگیر به تصویرهای هوایی داده که بهخصوص در آمیزش رنگهای خاک و نمک و آب و پهنههای گلولای و رسوب به اوج میرسد. مستندساز با انتخابی آگاهانه از گنجاندن اطلاعات و آمارهای رسمی و کاربرد اضافی گفتار متن پرهیز کرده تا سکوت و موسیقی متن و تصویر، در ترکیبی متوازن، عمق موضوع را نشان دهند و مخاطب بدون آنکه ذهنش درگیر بمباران اطلاعاتی شود فقط رویاروی با حقیقت دهشتناک قرار بگیرد. در واقع نیازی هم به آمار و دادههای پژوهشی رسمی نیست، واقعیت چنان آشکار و قطعی است که صرفاً مواجهه با ابعاد اصلیاش برای تلنگر زدن به ذهن مخاطب کافی است.
«آخرین نفسها» مستندی هشداردهنده است و مایههای محیط زیستی تلخ و تکاندهندهای را مطرح میکند اما فراتر از جنبههای محیط زیستی، فیلم ستایشگر فرهنگ عامیانه و آداب و رسوم نابودشده مردمانی است که زندگیشان تحت تأثیر خشک شدن دریاچه قرار گرفته و شیوه زیستشان رو به انقراض و فراموشی میرود. زنان و مردانی که مقابل دوربین نشانده شدهاند و حرفهایشان با زبان و شیوه بیان خودشان ثبت شده همگی در یک نقطه مشترکاند و آن، تعلقشان به سبک زندگی و سلوکی ازرونقافتاده است. گویی این آدمها را از دل تاریخ کهن به زمان حال برگرداندهاند تا روایتگر دردنامه دریاچهای باشند که زمانی همه زندگی و رونق و رواج بازارشان بود و اکنون به خاطرهای دور و غبارگرفته تبدیل شده است. همین ویژگی، جنبهای شاعرانه و توأمان تلخ به فیلم داده که در روند تکامل بافت تصویری اثر به پایانی تأثربرانگیز و دریغآلود ختم میشود و امتیاز فیلم در این است که بدون ابزارهای معمول، یعنی متن پرطنطنه و ادیبانه یا اشارات و تعبیرهای شاعرانه، این حس عمیق عاطفی را منتقل میکند.
شاهین شجریکهن